غیرمعمول، اعتیادآور.... فوق العاده جذاب و مهیج.... آبه ادیبی صاحب سبک است.
آبه با دقتی کم نظیر، حالت های دائما درحال تغییر جسمی، عاطفی و روانشناختی قهرمانش را درک می کند و پی می گیرد.
همانطور که این مطلب در مورد[ادگار الن]پو و کافکا صادق است، آبه برروی کاغذ، تکانه و انگیزه ای غیرمنتظره می آفریند که باعث می شود مخاطب نتواند از خواندن این کتاب دست بکشد.
تکرار به نحوی هولناک ادامه داشت. بی تکرار نمی شد زندگی کرد، مثل ضربان قلب، اما این نکته هم درست بود که ضربان قلب همه چیز زندگی نبود.
عشق به زاد و بوم و تعهد فقط در صورتی معنا می دهد که آدم با دست کشیدن از آن، چیزی را از دست بدهد. آخر این زن چه داشت که از دست بدهد؟
فقط کشتی شکسته ای که تازه از غرق شدن نجات یافته، حال کسی را می فهمد که چون می تواند نفس بکشد، غش غش می خندد.
به هر طرف نگاه کنید، با داستان ها روبه رو می شوید. از گذشته های خیلی دور که اجداد ما دور آتش می نشستند و داستان تعریف می کردند تا به امروز که شبکه های تلویزیونی، سریال های محبوبی تولید می کنند
ادبیات این سرزمین بسیار وسیع، نمایانگر وجوه مختلفی از زندگی مردم ژاپن، ابزاری برای قدردانی از سنت ها و همدلی آن ها با طبیعت است
چه اتفاقی می افتد وقتی دو ژانر علمی تخیلی و فانتزی، و انتظارات متفاوتی که از آن ها داریم، در تار و پود یکدیگر تنیده شوند؟
رمان جذاب و عجیب کوبو آبه، کتاب «زن در ریگ روان»، که داستان مردی است که در گودالی شنی زندانی شده، تمثیلی از نفرین است یا رستگاری؟
سورئالیسم را بیشتر با هنرهای تجسمی می شناسند اما در واقع، این جنبش نه تنها در هنرهای تجسمی، بلکه در ادبیات ریشه دارد.
زمانی در تاریخ بشر، تمامی آثار ادبی به نوعی فانتزی به حساب می آمدند. اما چه زمانی روایت داستان های فانتزی از ترس از ناشناخته ها فاصله گرفت و به عاملی تأثیرگذار برای بهبود زندگی انسان تبدیل شد؟
چند نفر از ما واقعا تویه یه گودال شن گیر افتادیم؟ چند نفر از ما هر روز فقط شن اطرافمون رو بیل میزنیم؟ چند نفر از ما هر روز در معرض اوار شن و نیستی اون قرار داریم؟ چند بار این چرخه دوباره و دوباره تکرار میشه؟ سفری در باب معنای زندگی، نیستی تکرار و انکار ما ... یه لطفی به خودتون بکنید و این کتاب رو بخونید! شاید ایراداتی به ترجمه وارد باشه به خصوص اینکه بعضی جملهها خیلی دیگه نامفهموم میشه اما به راستی که یه شاهکاره!
ذهن خوانندگان را با مهارت فوق بشری ، تصویری ماندگار در ذهن آگاه انسانی ، با پرهیز از سطحی نگری ایجاد میکند. صاحبنظران ژاپن ، با موضوع کتاب و شدت قدرت ادراک او ، دیدگاههای مهم ، ستودنی ، از این نویسنده درستکار ، تبادل نظر دارند. اینچنین باور داشتن اهمیت دارد. اگر چنانچه - کاتسوشیکا هوکوسائی زنده بود ، جمله ای مناسب بطور خصوصی به کوبو آبه میگفت .
به عنوان کسی که بیشتر کارای کوبو آبه رو خونده بنظرم بهترین اثر نویسنده همین کتابه
تعریف زیادی از این کتاب شنیده بودم اما نتونستم با این کتاب ارتباطی برقرار کنم. ترجمه میتونست بهتر باشه. روان نبود و باعث شد برخی توصیفات گنگ و بی معنی به نظر برسه و نیاز به تمرکز بیشتر در خوندن داشت. برخی جمله بندیها به لحاظ دستوری میتونست بهتر باشه و از کلمات روانتر و معمولیتری استفاده بشه. (شاید بخاطر مشکلات سانسور و چاپ از کلمات سنگین و نامعمول استفاده شده بود🤷🏻♀️).
کوبو آبه، کافکای آسیاس شاهکارش هم همین کتابه
شدیدا با شما هم نظرم. میشود راجب این کتاب بارها حرف زد و خسته نشد. در تمام مدتی که کلمات کتاب را از زیر نظر میگذراندم احساسی مابین امید و نا امیدی وجودم را فرا گرفت. گاه نسیم خنکی از امید بر صورتم میخورد و گاه در مه راز الود این رمان خودم را گم میکردم.
فیلمی هم بر اساس این کتاب در سال 1964 به کارگردانی هیروشی تشیگاهارا ساخته شده که توصیه میکنم حتما ببینید.
کتاب زن در ریگ روان رمانی در ژانر دلهرهآور به قلم نویسندهی ژاپنی، کوبو آبه است. این رمان در سال 1962 برای اولین بار منتشر شد و در همان سال، جایزهی ادبی یومیوری را دریافت کرد. در سال 1964 فیلمی با همین نام از روی این رمان اقتباس شد و در جشنوارهی کن همان سال توانست جایزهی ویژهی هیئت داوران را به خود اختصاص دهد. داستان رمان دربارهی حشرهشناسی است که آرزو دارد حشرهای کشفنشده بیاید و نام خودش را روی آن بگذارد تا جاودانه شود. او به دهکدهای سفر میکند و مجبور میشود شب را آنجا بگذراند. پیرمردی او را به کلبهای عجیب دعوت میکند که گودالی عمیق در انتهای آن قرار دارد و زنی در آن زندگی میکند. مردم دهکده او را داخل گودال میاندازند. در دهکده گودالهای اینچنینی بسیاری وجود دارد که مانع طوفان میشود و مردم دهکده مطمئن میشوند که قربانیانشان نمیتوانند از گودالها بگریزند. حشرهشناس و زن غریبه مجبور هستند هر روز شن اضافی را در سبدی به بالا بفرستند و اگر حتی یک روز این کار را نکنند، کلبه روی سرشان خراب میشود. در این وضعیت بغرنج و عجیب تنها همدیگر را دارند و فقط میتوانند به خودشان تکیه کنند. ماجراهای این رمان کوتاه در 31 فصل اتفاق میافتد و افسانهی سیزیف را تداعی میکند. سیزیف در اساطیر یونان مردی نفرینشده است که باید تا ابد هر روز، تختهسنگی را به بالای کوه ببرد و غلتیدن آن را به نقطهی اول تماشا کند.
شما کل داستان رو تعریف کردید که.. فکر میکنم هرکی کتاب رو بخونه متوجه میشه نیازی به تعریف موضوع داستان نیست جناب
به نظر من کسی که واقعا به رمان و کتابهای داستانی علاقه مند است حتی اگر داستان کتاب لو برود از هوسهای او برای خواندن کتاب کم نمیکند. من خودم وقتی رمانی را میخوانم از قبل خلاصهی داستان ا کامل از اینترنت میخوانم تا موقع مطالعه رمان در جریان همه اتفاقات و شخصیتها باشم.
ایده و اون تفکری که پشت کتاب هست جالبه (افسانه سیزیف و گیر افتادن تو دام زندگی و ...)
ایدهی رمان بسیار به اثار کافکا شباهت دارد. اگر به داستان هایی که راجب معنا و زندگی هستند علاقه دارید کافکا دوست خوب شماست
دوستان شما بیل میزنید تا زتدگی کنید یا زندگی میکنید که بیل بزنید
بیل میزنم تا بیل بزنم. اسم این کار زندگی است. زندگی چیز مجزایی از بیل زدن نیست. بیل زدن همان زندگی است.
داستان از زبان دانای کل روایت میگردد و در هر فصل زمان داستان و اتفاقات آن متفاوت است اما این پرشهای زمانی مخاطب را سردرگم نمیکند. آنچه که در این کتاب آشکار است استفاده هنرمندانه کوبو آبه از نماد هاست.
در این کتاب به خوبی به مفاهیم اگزیستانسیالیسمی پرداخته میشه. نویسنده به خوبی معنای زندگی و مرگ را در داستان مطرح میکند و خواننده را به فکر وا میدارد.
تمام مدتی که کتابو میخوندم حس خفگی داشتم. آدم هیچ وقت کامل نمیتونه ماهیت یک شی یا شخص یا مفهوم رو به طور کامل درک کنه. وقتی از مکعب محدود شناخت یک چیز خارج میشیم تو چرخهی انکار و وحشت دور خودمون میچرخیم تا بالاخره بتونیم یه ذره از چیزی که نمیدونیم چیه بشناسیم. این کتاب سعی داره اینو بگه. از نظر ترجمه خوب بود ولی خیلی ناشیانه سانسور شده بود.
می توان با کمی
ین کتاب بیانی از رنج زیستن انسان در این دنیا به همراه تلاشهای بسیارش برای رسیدن به هدف یا معنای زندگی است. - این داستان سورئال را کوبو آبه ژاپنی در سال 1962 میلادی بر مبنای فلسفه اگزیستانسیالیستی نوشته است و در طی آن به پیچ و خمهای مسیری که انسان طی میکند تا معنایی برای ماهیتِ افکار یا عملکرد یا زاویهٔ نگاهش به هستی ایجاد کند، میپردازد. - ترجمه خوب آقای مهدی غبرائی با اشکالات جزئی در سجاوندی و جملهبندیها
رمانی فلسفی که سرمنشا ان اگزیستانسیالیسمه و همچون اسطوره سزیف به دنبال معنای مرگ و ماهیت زندگیه.