گزنده، آشوب ناک، با طنزی تلخ، خشن و نفس گیر در همه ی لحظات.
رمانی قدرتمند و درخشان.
به عنوان اولین اثر، بسیار خیره کننده.
من دلم نمی خواست بزنمش ولی تایلر قانعم کرد. گفت که دوست ندارد بدون زخم بمیرد و اینکه دیگر از تماشای مشت زنی حرفه ای ها خسته شده و دوست دارد بیشتر درباره ی خودش بداند.
شاید خودسازی جواب نباشد. شاید جواب، خودویرانگری باشد.
بعد از اینکه یک شب را در باشگاه مشت زنی می گذرانید، صدای دنیای واقعی در گوشتان پایین می آید. دیگر هیچ چیز کفرتان را در نمی آورد. حرفتان حجت است. حتی اگر بقیه قانون شکنی کنند یا سین جیم تان کنند، باز هم اعصابتان خرد نمی شود. در باشگاه مشت زنی، آدم ها همان نیستند که در دنیای واقعی هستند.
آثاری که شروع کننده ی مسیرهای حرفه ایِ درخشانی بودند و در برخی موارد، یک شَبه خالق خود را به شهرت رسانده اند.
روایتگری که اطلاعات را به شکل کامل برملا نمی کند، به مخاطبین دروغ می گوید و آن ها را گمراه می کند
در این مطلب قصد داریم به شکل خلاصه با ویژگی ها و عناصر مهم «داستان نوآر» بیشتر آشنا شویم.
فیلم ها و داستان ها دو رسانه ی متفاوت از هم هستند که هر کدام، نقاط قوت و ضعف مختص به خود را در زمینه های مختلف دارند
نگارش به سبک «جریان سیال ذهن» این امکان را برای مخاطبین فراهم می آورد که افکار درونی شخصیت ها را «بشنوند»
داستان های جنایی، یکی از قواعد اساسی قصه گویی را به آشکارترین شکل نشان می دهند: «علت و معلول»
این دسته از کتاب ها، ضربان قلب مخاطب را به بازی می گیرند و هیجان و احساس ورود به دنیایی جدید را برای او به ارمغان می آورند.
اولین قانون باشگاه مشت زنی این است که نباید درباره ی باشگاه مشت زنی با کسی حرفی زد. قانون دوم هم همین است. ولی ما قانون شکنی می کنیم و درباره ی «باشگاه مشت زنی» با شما حرف می زنیم.
سللام عجیجم خوبی عاشقم
اینا چرا نمیرن باشگاه ورزش کنن؟ شهریه باشگاه فکر نکنم زیاد باشه.
پرفسور فلسفهی کتاب رو نمیدونی مزه نریز
شما که فلسفهی کتاب رو میدونی خیلی فیلسوفی
یه کلمه هست که وقتی اینو خوندم خیلی تو ذهنم شکل گرفت."عصیانگری"
یه کلمه هست که وقتی تو دیدم تو ذهنم شکل گرفت "سکوت کن"
کتاب یه جاهاییش سانسور شدست امااصلا ایقد نیست که تغیری در مفهومی که نویسنده میخواد برسونه ایجاد کنه
کتاب چه خوب باشه چه بد باید هر انسانی اونرو بخونه چون دید مهمی از دنیارو به ما میده که همه ما تو طول زندگیمون اونرو احساس میکنیم برای درک بهتر این دید اول فیلم رو ببینین بعد کتاب بخونین
داستان کتاب با اینکه یه مقدار تاریکتر از فیلم باشگاه مشت زنیه ولی بازم تجربه نسبتا جالبی خواهد بود از ادمایی که تو مادی گرایی گیر کردن و هر لحظه در آستانه انفجارن
تایلر میگوید : تو یه روز میمیرى. تا وقتى که این رو درک نکنى به درد نمیخورى.
اوج زیبایی این شگفتی ای که چاک پالانیک خلق کرده را، زمانی میتوانید درک کنید که فیلم اقتباس شده اش (که دیوید فینچر آن را ساخته) را ببینید و بعد شروع به خواندن این شاهکار کنید تا بفهمید هم اقتباسش چقدر زیرکانه ساخته شده و هم اینکه خود کتاب چقدر میتواند زیرکانهتر از خود فیلمش باشد. هر دویشان برایم جز بهترین هایی هستند که در زندگی ام تجربه کردم؛ منتها خشمی که نویسنده نسبت به جامعه سرمایه داری (با چاشنی مضامین آنارشیستی و اگزیستانسیال) در دست پخت ادبی اش ابراز کرده، چیز دیگریست...
کتاب خوبیه.ولی برای شروع کتابخوانی توصیه اش نمیکنم.
من نه کتاب و نه فیلم رو دوست نداشتم
برده ای بیش نیستی
برگرد داخل چهارچوبت
هرچند که فیلمی که از روی کتاب ساخته شده خیلی خوبه اما به نظرم کتاب یه چیز دیگه اس و حس متفاوتی داره.
بسیار زیبا و عمیق،ترجمه خوبی هم داشت