هر وقت با یک راوی «اول شخص» در داستان ها مواجه می شویم، به عنوان مخاطب می دانیم که به جای مشاهده ی مستقیم رویدادها، در حال خواندن نسخه ای از داستان هستیم که راوی در اختیارمان گذاشته است. به همین خاطر شاید بتوان گفت همه ی راویان «اول شخص»، به نوعی غیرقابل اعتماد هستند؛ این نکته اما در مورد برخی از راویان، بیش از سایرین نمود دارد. راوی داستان، زمانی «غیرقابل اعتماد» است که دلایلی برای شک کردن به روایت او از رویدادها وجود دارد. این گونه راوی به خاطر عدم ثبات روانی، حفظ وجهه ی خود یا دلایل دیگر، کل یا بخشی از حقیقت را با مخاطبین در میان نمی گذارد. فهرست پیش رو که از ترکیب لیست های BookRiot و Guardian به وجود آمده، برخی از برترین کتاب ها با «راوی غیرقابل اعتماد» را در خود جای داده است.
خون، یک زیرگذر، لباسی آبی، و مردی با موهای قرمز: این ها تصاویری هستند که مدام در ذهن شخصیت اصلی داستان پدیدار می شوند.
«دانا تارت» با استفاده از «راوی غیرقابل اعتماد»، مخاطبین را در شرایطی مشابه با کاراکترها قرار می دهد: شرایطی سرشار از تردید، پارانویا، و ناامنی.