اصطلاح «جریان سیال ذهن» اولین بار توسط فیلسوف و روانشناس آمریکایی «ویلیام جیمز» در کتابی به نام «اصول روانشناسی مورد استفاده قرار گرفت و هدفش، اشاره و به تصویر کشیدن جریان افکار، احساسات و خاطراتی بود که در مغز انسان ها وجود داشته است.
بسیاری از نویسندگان در اواسط قرن بیستم باور پیدا کردند که می توانند به جای «گفتن» از این موضوع، جریان سیال ذهن را در آثار خود به مخاطبین «نشان» دهند و از این طریق به واقعیت ذهنی انسان ها نزدیک تر شوند. فهرست پیش رو، دربردارنده ی برترین آثار داستانی است که در روایت خود، به بهترین شکل از این سبک نگارش بهره می برند.
پیرنگ پرپیچ و خم رمان—بدون یک نقطهی اوج واحد، رویداد مرکزی، یا هر نوع ساختاربندی منظم—بازتابی از مسیر پرپیچ و خم و متغیرِ «سَل» در بخش های مختلف ایالات متحده است.
رمان «یادداشت های زیرزمینی» با جملاتی مشهور از شخصیت اصلی در مورد خودش آغاز می شود: «من آدم مریضی هستم... من آدم کینهتوزی هستم. من آدم نفرتانگیزی هستم.»
جملات «وولف» مدام بین احساسات، خاطرات، و افکار گوناگون جهش می کند و به این صورت، تصویری را از ماهیت درهمتنیده و پیچیدهی ذهن انسان می آفریند.
در این مطلب، بخش هایی یکسان از ترجمه های مختلف کتاب «سفر به انتهای شب» اثر «لویی فردینان سلین» را با هم می خوانیم.
میراث ادبی «سیلویا پلات» مدت هاست که پس از مرگ نابهنگام این نویسندهی آمریکایی، به زندگی خود ادامه می دهد.