شاهکار ویرجینیا وولف.
واضح، درخشان، صیقل داده شده و به شکل معجزه آسایی دقیق.
شکوهمند.
برنارد گفت: «حالا وقت جمع بندی است. حالا باید معنای زندگی ا م را برایتان شرح دهم. چون یکدیگر را نمی شناسیم. هرچند که یک بار دیدم تان، گمانم در عرشه ی یک کشتی که به آفریقا می رفت... دچار این توهمم که چیزی که لحظه ای بر جا می ماند، گردی، وزن و ژرفا دارد و کامل است. در این لحظه انگار زندگی من همین است.»
خوشا سکوت؛ فنجان قهوه، میز، خوشا تنها نشستن چون مرغ دریایی که بر چوبکی بال می گشاید. بگذار تا ابد اینجا با اشیای ساده بنشینیم؛ این فنجان قهوه، این کارد، این چنگال، اشیا در خودشان، من مرا می سازند...
ببین، زمان دارد حلقه ی عدد را پر می کند؛ دنیا را توی خودش دارد. من عددی را می نویسم و دنیا در حلقه اش گیر می افتد، و من خودم از حلقه بیرونم که حالا وصلش می کنم -این جور- مهرش می کنم و کاملش می سازم. دنیا کامل است و من بیرون از آن گریانم. آه نگذارید باد مرا تا ابد بیرون از حلقه ی زمان براند!
پژوهشگران در سال های اخیر، به ارتباطاتی میان شباهت های اعصاب شناختیِ بیماری های روانی، و خلاقیت در ذهن اشاره کرده اند.
در این مطلب به تعدادی از برجسته ترین نویسندگان بریتانیایی می پردازیم که آثارشان، جایگاهی ماندگار را در هنر ادبیات برای آن ها به ارمغان آورده است.
نگارش به سبک «جریان سیال ذهن» این امکان را برای مخاطبین فراهم می آورد که افکار درونی شخصیت ها را «بشنوند»
در دست گرفتن جایزه نوبل ادبیات برای همه نویسندگان یک آرزو و رویا است. اما این رویا برای همه محقق نشد.
می توان درباره ی رمان صد سال تنهایی گفت که این اثر چیزی حیاتی را در مورد تجربه ی تاریخی صدها میلیون نفر در خود دارد که فقط به آمریکای لاتین خلاصه نمی شود
او زنی توانا و پرشهامت بود که چون قایقرانی بی ادعا، آثارش را بر امواج پر تلاطم ادبیات قرن نوزدهم سوار کرد
سورئالیسم را بیشتر با هنرهای تجسمی می شناسند اما در واقع، این جنبش نه تنها در هنرهای تجسمی، بلکه در ادبیات ریشه دارد.
رئالیسم جادویی، سبک ادبی فوق العاده جذاب و محبوبی است که از دل جهان بینی سحرآمیز مردم آمریکای لاتین به دنیای ادبیات وارد شده است.
موجها کتابی است که صادق هدایت در بوف کور ازش سرقتهای زیادی داشته که چند تاش رو ذکر میکنم: سرقت شماره 1 از ویرجینیا وولف ( متن کتاب موجها اثر ویرجینیا وولف ): "چقدر خاموشی بهترین چیزهاست. چقدر بهتر است مثل مرغ دریایی عزلت گزین که بال و پر خود را در ساحل میگستراند تنها بنشینم. " موج ها، ویرجینیا وولف، صفحه 166 تشابه و دزدی صادق هدایت در بوف کور: "من همیشه گمان میکردم که خاموشی بهترین چیزهاست، گمان میکردم که بهتر است آدم مثل بوتیمار کنار دریا بال و پر خود را بگستراند و تنها بنشیند." بوف کور، انتشارات سپهر، صفحه 35 . در نسخه ابتدائی بوف کور ابتدا صادق هدایت به جای بوتیمار از پرندگان استفاده میکند اما برای رد گم کنی در نسخه بعدی پرندگان را به بوتیمار تغییر میدهد. سرقت شماره 2 از ویرجینیا وولف ( متن کتاب موجها اثر ویرجینیا وولف ): " حالا شروع کرده ام به از یاد بردن؛ من به ثقل و ثبوت میزها، به حقایق آشکار و روشن همین الان هم شک دارم؛ شک دارم که آیا وقتی انگشتانم را محکم به لبه اشیای ظاهراً سخت میزنم باید بپرسم آیا ثابت و محکم هستی؟ چیزهای متفاوت زیاد دیده ام و جملههای متفاوت زیاد ساخته ام. در روند خور و نوش و مالیدن چشمان بر سطح آن پوسته نازک سخت که روح را قالب میگیرد و در جوانی آدم را اسیر خود میکند . و حالا میپرسم من کی ام؟ از برنارد، نویل، جینی، سوزان، رودا و لوئیس حرف زده ام. آیا من همه آنهایم؟ یا یکی و مجزایم؟ نمیدانم. " موج ها، ویرجینیا وولف، صفحه 367 تشابه و دزدی صادق هدایت در بوف کور: "من از بس چیزهای متناقض دیده و حرفهای جور بجور شنیدهام و از بسکه دید چشمهایم روی سطح اشیاء مختلف ساییده شده این قشر نازک و سختی که روح پشت آن پنهان است، حالا هیچ چیز را باور نمیکنم به ثقل و ثبوت اشیاء، به حقایق آشکار و روشن همین الان هم شک دارم نمیدانم اگر انگشتهایم را به هاون سنگی گوشه حیاطمان بزنم و از او بپرسم آیا ثابت و محکم هستی در صورت جواب مثبت باید حرف او را باور بکنم یا نه. آیا من یک موجود مجزا و مشخص هستم؟ نمیدانم." بوف کور، انتشارات سپهر، صفحه 37 . سرقت شماره 3 از ویرجینیا وولف ( متن کتاب موجها اثر ویرجینیا وولف ): " سعی کردم این دسته گل را جدا کنم و دست تو بدهم؛ اما نمیدانم در آن واقعیتی مادی یا حقیقتی هست یا نه. دقیقا هم نمیدانم کجا هستیم.
موجها از آن کتاب هایى است که باید چند بار خوانده شود تا به خوبى فهمیده شود
یکی از بهترین کتابهایی که خوندم، اولش ممکنه یکم گیج کننده باشه، اما این کتاب فوق العادهاس، دیالوگهای درونی شحصیتهدی این کتاب محشره، این کتاب به مثال شعر میمونه 😍.
رمانی عمیق و پخته