نویسنده‌های معروف جا مانده از نوبل ادبیات



در دست گرفتن جایزه نوبل ادبیات برای همه نویسندگان یک آرزو و رویا است. اما این رویا برای همه محقق نشد.

همانطور که می‌دانید، اوج آرزو و آمال هر نویسنده‌ای، کسب جایزه نوبل ادبیات است. جایزه نوبل ادبیات هر سال تنها به یک نفر اهداء می‌شود. از طرف دیگر نویسندگان معروف زیادی در طول تاریخ وجود داشتند و دارند. به همین دلیل نمی‌توان انتظار داشت که تمام نویسندگان معروف، حداقل یک بار برنده جایزه نوبل ادبیات شده باشند. اما با این وجود، نویسندگان بسیار مشهور و معروفی هستند که هیچ‌گاه نتوانستند لذت در دست گرفتن جایزه نوبل را تجربه کنند. با ما همراه باشید تا این افراد را بشناسید. 

 

 

 

همانطور که اشاره کردیم، در اینجا قصد داریم شما را با نویسندگان معروف و مشهوری آشنا کنیم که نوبل نگرفتن آنها واقعا جای سوال دارد. شاید شما هم با دیدن این لیست واقعا تعجب کنید. پس با ما همراه باشید.

 

 

لئو تولستوی 

همه ما لئو تولستوی را به کتاب معروف جنگ و صلح می‌شناسیم. بسیاری از نویسندگان بعد از لئو تولستوی، سبک او را الهام بخش کار خود می‌دانند. حتی نویسنده معروفی همانند ویلیام فالکنر نیز از تولستوی الهام گرفته. اما جالب است بدانید که تولستوی هیچگام نتوانست به نوبل ادبیات دست پیدا کند. زمانی که دلیل را از اعضای هیئت اعطای جوایز جویا شدند. او در پاسخ به این سوال گفت که تئوری‌های اجتماعی و سیاسی تولستوی اصلا قابل قبول نبودند. همچنین نوشته‌های او ترکیبی از رویا پردازی و واقعیت بود. شاید این دلیل قانع کننده‌ای برای کنار گذشتن او از لیست دریافت کنندگان جایزه نوبل نباشد، اما به هر صورت هیچگاه او نتوانست به حق خود برسد. 

 

 

ویلیام سامرست موآم

 

بسیاری از ما ویلیام سامرست را به کتاب لبه تیغ، پشت صحنه، بادبادک و همچنین کاتالینا می‌شناسیم. ویلیام سامرست طرفداران بسیار زیادی داشته و دارد. اما او نیز همانند برخی از نویسندگان ، نتوانست جایزه نوبل را در دستان خود احساس کند. جالب است زمانی که از هیئت اعطای جوایز در این مورد سوال کردند. آنها چنین پاسخ دادند که او هم خیلی پرطرفدار و هم خیلی ناشناخته بود. منظور این بود که عده‌ای او را خیلی خوب می‌شناسند و عده‌ای دیگر اصلا شناختی روی او و آثارش ندارند. در اینجا ما نمی‌توانیم در مورد لیاقت ویلیام سامرست برای اخذ جایزه نوبل ادبیات بحث کنیم. اما به هر حال، کنار گذاشتن او با چنین دلیلی اصلا منطقی به نظر نمی‌رسید. 

 

 

جورج اورول

 

چه اهل مطالعه باشید و چه نباشید، قطعا حداقل یک بار نام کتاب قلعه حیوانات یا همان مزرعه حیوانات به گوش شما خورده. جورج اورول نویسنده این کتاب مشهور بوده اما با این حال نتوانست جایزه نوبل ادبیات را از آن خود کند. اما در این مورد خاص، قضاوت هیئت اعطای جوایز نبود که باعث کنار گذاشته شدن او از جایزه نوبل شد. بلکه متاسفانه در سال 1950، یعنی یک سال پس از نشر کتاب معروف او، یعنی 1984، جان خود را از دست داد. بر طبق نظر بسیاری از کارشناسان، اگر او کمی بیشتر عمر می‌کرد، قطعا طعم برنده شدن جایزه نوبل ادبیات را می‌چشید. 

 

 

خورخه لوئیس بورخس

 

خورخه لوئیس بورخس تنها کسی بود که هم توانست در طول عمر خود جایزه پولیتزر را برنده شود و هم اعطای جوایز نوبل را شاهد باشد. اما با این حال، متاسفانه هیچگاه نتوانست یکی از این جوایز را در دست بگیرد. البته بر طبق گفته هیئت اعطای جوایز، تنها دلیلی که مانع رسیدن او به جایزه نوبل شد، همکاری وی با دیکتاتور زمان، یعنی کاپتان پینوشه و جورج رافائل بود. همانطور که می‌دانید طرفداری‌های سیاسی نیز در اعطای جایزه نوبل بسیار تاثیر دارد.

 

 

 

رابرت فراست 

 

این نویسنده و شاعر معروف، توانست مقام بهترین شعر قرن بیستم را از آن خود کند. او همچنین توانست چهار با در طول عمر خود، برنده جایزه معروف پولیتزر باشد. تنها یوجین اونیل بود که به چنین مقامی دست پیدا کرد. اما با این وجود اونیل در سال 1936 توانست برنده جایزه نوبل ادبیات نیز باشد. اما متاسفانه رابرت فراست را به دلیل کهولت سن، از لیست جوایز نوبل کنار گذاشتند. او در سال 1961 حدود 86 سال سن داشت. به همین دلیل او را برای دریافت این جایزه مناسب ندانستند. واقعا آیا به نظر شما کهولت سن دلیل مناسبی برای کنار گذاشتن چنین نویسنده محبوبی بود؟ قطعا منطقی به نظر نمی‌رسد.

عدم دریافت جایزه نوبل رابرت فراست چنان جنجالی به پا کرد که باعث شد از سال پس از آن، محدودیت سنی دیگر در اهدای جوایز نوبل یک معیار نباشد. با اینکه رابر راه را برای بسیاری از نویسندگان دیگر هموار کرد، اما خودش هیچ‌گاه نتوانست لذت در دست گرفتن جایزه نوبل ادبیات را بچشد. 

 

 

 

جیمز جویس

 

جیمز جویس یک نویسنده معروف ایرلندی بود که متاسفانه در سن 58 سالگی جان خود را از دست داد. اکثر ما او را به مجموعه داستان دوبلینی‌ها می‌شناسیم. او نویسنده و شاعر بسیار تراز اولی به شمار می‌آمد اما متاسفانه اصلا در فهرست دریافت جایزه نوبل قرار نگرفت. زمانی که از ستیون هیدن، یکی از قضات اعطای جایزه نوبل در مورد دلیل کنار گذاشتن جیمز جویس سوال کردند، او در پاسخ گفت که جیمز جویس کیست؟ قطعا او را می‌توان قربانی ناداوری و کمبود اطلاعات آنها دانست. 

 

 

 

آنتون چخوف 

 

مگر کسی ر امی‌توان پیدا کرد که آنتون چخوف را نشناسد؟ کتاب دوئل او یک قطعه هنری محسوب می‌شود. بسیاری از منتقدان او را یکی از بهترین نویسندگان داستان‌های کوتاه می‌شناسند. متاسفانه ستیون هیدن، یکی از قضات تراز اول هیئت اعطای جوایز نوبل، به شدت از روس‌ها تنفر داشت. به همین دلیل کاملا صریح اعلام کرد که اجازه نمی‌دهد تولستوی، چخوف و گورکی دستشان به این جایزه برسد. زمانی که از این مسائل با خبر می‌شویم، قطعا می‌توانیم به این نتیجه برسیم که اعطای جایزه نوبل واقعا سیاسی و سلیقه‌ای است. 

 

 

 

هنریک ایبسن 

 

هنریک ایبسن را به جرات می‌توان بعد از شکسپیر بهترین نمایشنامه نویس جهان دانست. منتسب کردن چنین مقامی به یک نویسنده، بسیار جرات می‌خواهد. اما جالب است که منتقدین او را شکسپیر دوم می‌دانند. با این همه شهرت و نام گذاری‌های مختلف، چرا واقعا هنریک ایبسن از جایزه نوبل جای ماند؟ هیئت قضات اهدای جوایز، او را تنها به دلیل خیلی واقع گرایانه بودن آثارش کنار گذاشتند. بر طبق گفته داوران، آنها به دنبال فردی می‌گشتند که بیشتر ایده‌آل گرا باشد و تا این حد از رئالیسم در کار خود استفاده نکند! البته این یک معیار کاملا سلیقه‌ای است و هیچ تردیدی در آن نیست. اما به هر صورت این چیزی از ارزش‌های هنریک ایبسن کم نمی‌کند.

 

 

ولادیمیر ناباکوف

 

ولادیمیر یک نویسنده بسیار مشهور در دهه 70 میلادی بوده که ما او را بیشتر به کتاب آتش کم فروغ می‌شناسیم. او اهل روسیه بود و بارها و بارها کاندید دریافت جایزه نوبل شد. جالب است که هربار، با اینکه تا مرحله کاندیتوری می رسید، اما نتوانست به جایزه نوبل دست پیدا کند. هر بار به دلایل مختلف او را کنار می‌گذاشتند و یک دلیل واحد برای این اتفاق وجود نداشت. بسیاری از منتقدان بر این باور هستند که او نیز همانند آنتوان چخوف و لئو تولستوی ، به خاطر ماهیت روس بودن هر بار کنار گذاشته می‌شد. 

 

آرتور میلر 

 

آرتور میلر نیز جزء آن دسته از نویسندگان بود که توانست جایزه پولیتزر را به دست آورد اما از جایزه نوبل ادبیات جای ماند. در میان آثار او می‌توان به مرگ فروشنده، ساحره سوزان و سرود رستاخیز اشاره کرد. اکثر منتقدان او را برترین نمایشنامه نویس قرن بیستم می‌شناختند. به همین دلیل بعد از نشر کتاب مرگ فروشنده، بسیاری بر این باور بودند که آرتور میلر قطعا برنده جایزه نوبل ادبیات سال 1997 خواهد شد. اما در کمال ناباوری، هیئت اهدای جوایز او را کنار گذاشتند. جالب است بدانید که تنها دلیل قضات برای کنار گذاشتن آرتور، شهرت زیاد و قابل پیش بینی بودن داستان‌های او بود. 

 

 

 

کارلوس فوئنتس

 

 

یکی از غول‌های تاریخ ادبیات که در نوشتن رمان‌های بزرگ و ساختن شخصیت‌هایی به غایت عمیق و ماندگار، از یگانه‌های ادبیات در تمام معنای آن بود که در هنگام مرگ‌اش این جمله شنیده می‌شد که «نوبل ادبیات خودش را از کارلوس فوئنتس محروم کرد»! نویسنده‌ای که رمان‌هایی با حجم‌های متفاوت ولی کیفیتی شگرف هم‌چون گرینگوی پیر، مرگ آرتیمو کروز، آئورا و پوست انداختن را نوشت، در 1928در پاناما به دنیا آمد و در سال 2012 در وطن مادری‌اش مکزیک درگذشت. کارلوس فوئنتس به دلیل تخصص‌اش در تاریخ، سیاست، حقوق، هنر و ادبیات، کتاب‌هایش سرشار از ناب‌ترین لحظه‌های انسانی بودند که می‌شد در قالب رمان جایشان داد. اما آکادمی نوبل ادبیات از فوئنتس بزرگ جا ماند و تا ابد این حسرت به دل اعضای این آکادمی خواهد ماند.

 

 

 

فرانتس کافکا

 

مگر کسی وجود دارد که فرانتس کافکا را نشناسد؟ او در سن چهل سالگی به خاطر بیماری سل درگذشت. همه کافکا را به خاطر قلمی بسیار منحصر به فرد می‌شناسیم. قلمی که اصلا مثل هیچ کس دیگر نبود. پس از او بسیاری تلاش کردند تا از سبک او تقلید کنند اما نا موفق بودند. اکثر منتقدان او را به دو اثر معروفش یعنی دگردیسی و محاکمه می‌شناسند. او زندگی بسیار بسیار سختی داشت و در نهایت از گرسنگی و بیماری سل درگذشت. متاسفانه با همه این اوصاف هیچ‌گاه نتوانست به جایزه نوبل ادبیات دست پیدا کند. این در حالی است که قطعا کتاب مسخ او به تنهایی لایق برنده شدن این جایزه بود. به هر صورت، اکثر طرفداران کافکا، اینکه او برنده جایزه نوبل نشد را ارزش تلقی می‌کنند. آنها باور دارند که کافکا نه به خاطر نوبل، بلکه به خاطر طرفدارانش چنین آثار خارق العاده‌ای را خلق کرد. پس شاید او کسی نباشد که از دریافت نکردن جایزه نوبل ناراحت شده باشد. 

 

 

 

هنری جیمز 

 

هنری جیمز در اواخر قرن نونزدهم میلادی زندی می‌کرد. او در طول عمر خود بیش از 20 رمان ارزنده ارائه کرده و همه آنها به زبان انگلیسی بوده‌اند. هنری جیمز چندین و چند داستان کوتاه مختلف و چندین نمایشنامه زیبا در طول عمر نوشته. سبک قلم جیمز بسیار منحصر به فرد بود و همواره در متن‌های خود شوخ طبعی خاصی داشت که بسیاری از خوانندگان متوجه آن نمی‌شدند. اما با همه این اوصاف، کمیته اهدای جوایز، هنری جیمز را از لیست دریافت جایزه نوبل کنار گذاشتند. دلیل آن هم بسیار واضح بود. 

در آن دوران تنها به آثاری جایزه نوبل ادبیات تعلق می‌گرفت که کاملا ایده‌آل گرایانه باشند. شاید بسیاری از نویسندگان نیز به همین دلیل نتوانستند جایزه نوبل دریافت کنند. هنری جیمز نیز بیشتر آثارش در سبک رئالیسم بود و به همین خاطر هیچ گاه نتوانست جایزه نوبل را در دستان خود لمس کند. البته باید گفت که هنوز هم کمیته اهدای جوایز بر همین باور هستند و تصور می‌کنند که آثار رئال، ارزش دریافت جایزه نوبل را ندارند. 

 

 

 

ویرجینیا وولف 

 

ویرجینیا ولف در بین سال‌های 1882 تا 1941 زندگی می‌کرد. او اواخر عمر خود را در جنگ جهانی سپری کرد اما با این حال توانست آثار بسیار خواندنی و زیبایی را از خود به یادگار بگذارد. او در دنیایی جنگ زنده، نابرابر و لبریز از غم و اندوه بزرگ شده بود. به همین دلیل نیز آثار او بوی واقعیت و تلخی حقیقت دارند. جالب است بدانید با وجود اینکه آثار او بسیار تاثیر گذار بودند، تنها به خاطر تلخی بیش از حد کنار گذاشته شدند. کمیته اهدای جوایز نوبل تصور می‌کرد که این لازم نیست ادبیات همراه این حجم از ناراحتی و اندوه باشد. او تا مرحله کاندیداتوری نوبل نیز پیش رفت اما هیچ گاه نتوانست به آن دست پیدا کند. 

 

 

جان آپدایک

 

شاید بسیاری از ما جان آپدایک را با کتاب فرار کن خرگوش به یاد بیاوریم. او بیش از 20 رمان خواندنی و 12 مجموعه داستان کوتاه برای ما به یادگار گذاشته. جان نوشته‌هایی را از خود بر جای گذاشته که چندین بار برنده بهترین رمان سال شدند. برخی این کتاب‌ها از نظر روانشناسی بسیار ارزشمند هستند. به عنوان مثال اگر شما می‌خواهید به عنوان یک زن، در مورد افکار مردان بدانید، بهتر است سری کتاب‌های خرگوش جان آپدیک را بخوانید. او در مورد موضاعات جنجالی همانند سیاست و ادیان می‌نوشت و هیچ حد و مرزی را در نظر نداشت. به همین دلیل شاید آثار او باب میل بسیاری از منتقدان نباشد. با وجود قلم شیوا و بی‌پروا، او هیچگاه نتوانست به جایزه نوبل ادبیات دست پیدا کند. کمیته اهدای جوایز نوبل بر این باور بودند که او خیلی بی‌پروا، خیلی آمریکایی دوست و خیلی مردسالار است. همچنین در آثار خود بدون هیچ‌گونه سانسوری از روابط بین مرد و زن صحبت می‌کند که این برای کمیته نوبل اصلا قابل قبول نیست. اما با این حال او توانست دو بار برنده جایزه مهم پولیتزر شود. 

 

 

 

در نهایت باید گفت که برای بسیاری از نویسندگان، برنده شدن یا نشدن جایزه نوبل اصل مهم نبوده و نیست. قطعا در دست گرفتن این جایزه باعث شناخت هرچه بهتر  نویسندگان می‌شود. اما به دلیل محدودیت اهدای این جایزه، برنده نشدن آن نیز چیزی از ارزش‌های آنها کم نمی‌کند.