«هر دو باری که شوهران مادر شب کنارش فوت کردند، برای این که اهالی عمارت بدخواب نشوند، او تا صبح کنار شوهران متوفایش خوابیده و به هیچ کس خبر نداده بود. صبح هم اجازه داد تا همهٔ زن ها و اولادان خان در کمال آرامش دور سفرهٔ بزرگ بنشینند و صبحانه بخورند و بعد از صرف صبحانه همهٔ اهل عمارت از جمله کلفت ها و نوکرها و خویشان نزدیک خان را از اشکوب های دیگر عمارت احضار کرد تا در ایوان جمع شوند، و وقتی همه جمع شدند در کمال خونسردی، همان طور که روی صندلی نشسته بود، رو به آن ها اعلام کرد: دیشب خان عمرشان را دادند به شما. و وقتی همهٔ کلفت ها و نوکرها و همسران دیگر خان آن طور وحشیانه شیون زدند، بر سرشان فریاد کشید: «این چطور گریه کردن است، شیهه نکشید، مثل آدم گریه کنید!»
همچنان که با جمجمه در شکستگی خشت سوخته ای فرو می رفتیم که لحد ما در زمین بود و انگار چشمانمان می خواستند سفیر تنمان باشند و عبور کنند از سنگ و خاک و گدازه و آتش ملتهب، سلسله ای از اجزای وقایع فراموش شده سر راه پیدایشان می شد، مثلا صدای ضجه التجایی یا تصویری از شعله ای یا بویی حاکی از آتش خرمنی که تا ابدالآباد می سوخت، عضلات بدن های خیس از خون و عرق و گناه فرمان ها و شلیک توپ ها و ریزش عمارت ها و تلنبار ویرانی در منظر عمق تاریک دهلیزی در آن سوی روزنی…
عالیه. یکی از بهترین داستان هایی که به عمرم خوندم👌
دوست عزیز این نقد تو خبرگزاریها و سایت به اسم نعمت مرادی هستش لطفا اسم منتقد رو درج کنید
سلام کاش اسم منتقد رو میاوردین ممنون
به عنوان کسی که به رمانهای فلسفی علاقه مند است ، اینرمان در کنار ادبیاتدجذابش گیرایی قابل توجهی داشته وخواننده را همراه میکند. عالی است
هر چند قصه مدام کش میآمد و گاهی کند پیش میرفت، اما باید حوصله کرد و از نثر ابوتراب خسروی لذت برد. خواندن کلمات ابوتراب خسروی جذاب، دلانگیز و آموزنده است. خواندن زبان و کلماتی که ابوتراب خسروی برای داستانش انتخاب میکند به وضوح روی نوشتن و حتی سخن گفتن روزمرهی آدم هم تاثیر میگذارد. بس که جملات و کلمات او زیبا و غنی است
رمان جالبیه، ادبیات ویژه ای داره که برای من در ابتدای کتاب فهمیدنش رو سخت میکرد، هر چقدر داستان جلو میره بهش بیشتر عادت میکنین. من از خوندنش لذت بردم.
زیبا زیبا بخوانید # نقد کتاب