مجموعه داستان "دختری که کشتم" شامل پنج داستانکوتاه با محوریت "معنای زندگی" و نگاه فلسفی به زندگی و مرگ می باشد. اینکه اساسا آیا زندگی می تواند مفهومی داشته باشد و فراتر از آن آیا ارزش زیستن را دارد یا خیر؟ پاسخ به این پرسشهای بنیادین در جای جای کتاب از زبان برخی کاراکترها بیان می شود که ابدا پاسخی نهایی و متقن نبوده و ممکن است با عقاید خواننده مطابقت داشته و یا نداشته باشد. چرا که هر کس ممکن است معنای زندگی را به چیزی که در ذهن دارد تفسیر نماید نه آنچه که دیگران به او القاء می کنند. انسانهایی که گاهی عشق را معنای زندگی می پندارند و حاضرند بخاطر آن بمیرند. انسانهایی که عشق را بی معنا دانسته اما در نهایت خلاء همان عشق منجر به نابودیشان می شود. و انسانهایی که نزد آنها تکه نانی برای معنا کردن زندگی کفایت می کند. تقریبا هر پنج داستان این مجموعه با یک ماجرای ساده آغاز و آرام آرام آنقدر پیچیده می شود که خواننده را دچار سردرگمی و قضاوتهای شتابزده گوناگون می نماید اما در انتها با یک غافلگیری غیر قابل پیش بینی و شاید از نگاه خواننده تا حد زیادی ناخوشایند به پایان می رسد. خواندن این مجموعه علاوه بر لذتی که ماجرای جذاب داستانی به خواننده القاء می نماید، می تواند در درک بهتر مفهوم زندگی و افزایش گستره دید او به جهان یاری رساند.
کتاب دختری که کشتم