فرهنگ دو زبانه فرهنگی است که در آن واژگانی دو زبان ( یا دو گویش یا دو گونه زبانی) بر یکدیگر منطبق و با هم مقایسه می شوند. در این حال در مقابل هر یک از واحدهای واژگانی یک زبان در شکل مطلوب، واحد یا واحدهایی واژگانی از زبان دیگر قرار میگیرند که معادل یا برابر آن اولی هستند یا چنین فرض می شوند. در فرهنگ دوزبانه زبانی را که برای واحدهای واژگانی آن معادل هایی از یک زبان دیگر جستجو میکنند زبان میدا و زبان معادلها را زبان مقصد مینامند در حقیقت در چنین فرهنگی، سرمدخلها واحدهای واژگانی زبان مبدأ و اطلاعات ذیل آنها واحدهای واژگانی زبان مقصداند.
کار اصلی فرهنگ نویس دو زبانه برابر هم نهادن واحدهای واژگانی دو زبان با شروع از زبان مبدا و جستجوی معادلها در زبان مقصد است. از این جهت، وظیفه فرهنگ نویس تعریف توصیف یا به اصطلاح «معنی کردن » سر مدخلها نیست چنین کاری در حد فرهنگ یک زبانه است که می کوشد «معنی» واحدهای زبانی را برای مراجعه کنندگان به فرهنگ توضیح دهد . حال آن که فرهنگ نویس دو زبانه فرض میکند مراجعه کنندگان به فرهنگ واحدهای واژگانی یکی از دو زبان مبدأ یا مقصد را کمابیش میشناسند و بی نیاز از «تعریف» آنها هستند و تنها میخواهند یبینند واژه های آشنای آنها در زبان دیگر چه معادل یا معادل هایی دارند.
کتاب فرهنگ معاصر هزاره