وحیانی...تصویری واضح از اینکه چگونه محمد بن سلمان، پادشاهی را در نیم دهه حکومت خود دگرگون ساخت.
درخشان...شفاف و متقاعدکننده...یک تصویرسازی با جزییات و تشویش برانگیز از ولیعهد عربستان...قدرت تین کتاب در جامعیت گزارشات آن است.
میخکوب کننده... شگفت انگیز و یک مثال عالی از گزارش گری با استعداد...اثری معتبر و تحسین برانگیز...مطالعه و تحقیق کامل بن هوبارد درباره ی ولیعهد عربستان، سرشار از جزییاتی است که لرزه بر تن می اندازد.
در این شکی نیست که بن سلمان به طریقی توانسته است ثروت چشمگیری جمع آوری کند. یک سیاست مدار بازنشسته در این زمینه می گوید یک بار حدود سال ۲۰۱۱ از یک فروشندهٔ خودروهای پرزرق وبرق درمورد وضعیت بازار سوال کردم. او گفت «شاهزادگان سطح پایین پورشه و ب ام و می خرند. شاهزادگان سطوح بالاتر مازراتی و فراری می خرند. شاهزادگانی که پول بیشتری دارند بوگاتی می خرند که هرکدام چند میلیون دلار قیمت دارد». فرد سیاست مدار پرسیده بود «مثلا چه کسی این خودرو را می خرد؟». دلال گفته بود «تاکنون فقط یک مورد به شخصی به نام محمدبن سلمان فروخته ام». سیاست مدار به دلال گفته بود که او را نمی شناسد. دلال گفته بود «پسر فرماندار است». ولی تا میانهٔ دههٔ دوم زندگی بن سلمان هیچ کس تصور نمی کرد که او به جای مهمی برسد. همه فکر می کردند او یکی از شاهزاده های متوسط است که به تازگی به کسب وکار روی آورده است و هرازچندگاهی برای گذراندن تعطیلات پرزرق وبرق خود به کشورهای خارجی سفر می کند. پس از مدتی اعضای دیگری نیز از خاندان سلطنت جان خود را از دست دادند و پدر بن سلمان یعنی ملک سلمان در پلکان قدرت ترقی کرد. او نیز به همراه پدر ترقی کرد. در سال ۲۰۱۱ همسر اول سلمان پس از مدت ها مبارزه با نارسایی کلیوی بالاخره تسلیم شد و از دنیا رفت. برادر تنی او شاهزاده سلطان که ولیعهد بود نیز مبتلا به سرطان شد و سلمان در نیویورک در کنار او ماند تا اینکه سال بعد از دنیا رفت. پس از او برادر دیگرش، شاهزاده نایف، ولیعهد شد ولی بیماری عروق کرونری قلب گرفت و در سال ۲۰۱۲ مرد. پس از او ملک عبدالله سلمان را ولیعهد خود کرد. به این ترتیب ملک سلمان در موقعیت ولیعهدی قرار گرفت و فرزند عزیزکردهٔ او نیز می توانست قدرت بیشتری داشته باشد. بن سلمان هیچ وقت نگفت از چه زمانی به فکر به قدرت رسیدن افتاد، اما بارها گفته بود که دوست دارد حاکم باشد و اگر به حکومت برسد، نوع جدیدی از حکومت را در پیش می گیرد. وی همیشه می گفت به جای اینکه مثل دیگران از روش های سنتی پیروی کند، ترجیح می دهد مثل بزرگان سیلیکون ولی۱۳، نظم قبلی را برچیند و نظم جدیدی را رقم بزند. او می گوید «آدم ها تفاوت های زیادی باهم دارند. عده ای پیشرو هستند و می توانند چیزی مثل شرکت اپل را تأسیس کنند، اما عده ای این طور نیستند و نهایتا می توانند کارمند موفقی بشوند. امکاناتی که در اختیار من بود خیلی بیشتر از استیو جابز، مارک زاکربرگ و بیل گیتس بود. من از دوران جوانی همیشه به این فکر می کردم که اگر به راه آنها بروم چه چیزهایی به دست می آورم»
من این کتاب رو از نشر «کولهپشتی» خوندم. ترجمهٔ خوشخوانی داشت. متن کتاب هم خیلی مفید و دقیق بود.
یک کتاب را 2 نفر در دو انتشارات متفاوت ترجمه کردهاند. بعید نیست آقای علی ربیع که در سال 1402 ترجمه دوم این کتاب را چاپ کردهاند از روی ترجمه حمید هاشمی که در 1399 این کتاب را ترجمه کرده کپیبرداری نموده است!
چرا نشر کوله پشتی 172 صفحه کمتر داره ؟ آیا سانسور شده ست ؟
سلام خیر در سایت آمازون هم کتاب حدود ۳۸۰ صفحه است