کتاب چرا نمی شه؟!

چاقی زمانی مضمونی شاد داشت. مردم «می­خندیدند و چاق می­شدند»؛ تعداد معدودی که خوش­شانس بودند، لقمه­های چرب و نرمی داشتند، کم­شانس­تر­ها که بسیار بودند «به خرس گنده» حسادت می­کردند. در فرهنگ­هایی که به اندازه ما از فراوانی بهره­مند نیستند، یک عروس چاق هنوز به اندازه هم وزن خود طلا ارزش دارد. در چین و ژاپن، فردی با یک شکم بزرگ مورد احترام و تحسین قرار دارد زیرا موقر به نظر می­رسد. اما در جوامع غربی، این مضامین تغییر کرده­اند. یک فرد نود کیلویی «هیچ شانس چاق و چله­ای در یک دنیای قلمی ندارد» و بانوی چاق از این سو و آن سو رفتن با «روان­رنجوری آویزان» خود شرم دارد. مسلما، برخی بانوان از فربهی خود خوشحالند و هیچ مشکلی با سایز خود ندارند. این کتاب با آنها کاری ندارد. بلکه تحقیقی در مورد رنج­های چاقی و دلایل روانی و جسمی آن است. هنوز هیچ فرمول جادویی یا علمی برای حمله به مشکل رو به رشد فربهی وجود ندارد. من با امید خودآگاه ساختن دنیای درونی بانوی فربه، یافته­های آزمایشی خود را با دقت مستندسازی کرده و مکالمات را کلمه به کلمه نقل­قول کرده­ام. هر یک از افراد حاضر در این تحقیق یک فرد است، اما فربه است. خودآگاهی همیشه هم مسئله را حل نخواهد کرد، اما ممکن است به آن معنا بدهد.