ابراهیم گفت : « تو که گفتی او خیلی زیباست . » ابوغریب گفت : « آری ، فوق العاده زیباست ، اما نه از جنس زیبارویانی که دیده ای . انگار فرشته ایست که از آسمان به زمین افتاده است . پیش از آنکه چشمان خمارش را که حیا سنگین ترشان کرده تا نیمه باز کند ، چشم هر مرد و زنی بی اختیار بسته میشود . » ابراهیم زاهد گفت : « عفت و پرهیزش چگونه است ؟ آیا در میان مردم و نامحرم آزاد و رها می گردد یا مقید است ؟ » ابوغریب گفت : « با وجود این همه زیبایی ، من هرگز تن او را ندیده ام . همیشه پوشیده است . فقط صورت و دست و مقداری از موهایش دیده می شود . هرگز قصد خودنمایی ندارد و حالت هایی که معمولا در کنیزان و زنان دیده می شود ، در او دیده نمی شود . نگاهش نگاه فرشتگان است و حرکاتش حرکات آسمانی و روحش صاف تر از آینه و روشن تر از خورشید . هر بیننده ای گرفتار جادوی جمالش می گردد و دیگر سر از پا نمی شناسد . »
خیلی کتاب قشنگیه حتما بخونید
بنده تازه کتاب به دستم رسیده و با ذوق و شوق فراوان در جال خواندن هستم کسانی که در سیرو سلوک عرفانی هستن حتما بخونن