از این پاها خسته ام بس که هر سو کشیدند رفتم هر سو نیامدند کشیدم شان پس پرچین زرد نی زار پاپیچ تن چوبی ام شده خاک و جای پاهای برهنه ام، نی هفت بند می روید همۀ این چند ساعت را باران باریده به راه همۀ معبرها گل شده اند نشسته ام و پایم می ترسد از در خانه بیرون بگذاردم فریادی به نی زار می ریزد زوزۀ گلوله شیار می کشد باد رسوای هر جایی را