کتاب مجموعه اشعار سیمین بهبهانی

Collected Poems
دفتر اول
کد کتاب : 5523
شابک : 9789643511210
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 1200
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2018
نوع جلد : جلد سخت
سری چاپ : 17
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب مجموعه اشعار سیمین بهبهانی اثر سیمین بهبهانی

سیمین بهبهانی ملقب به بانوی غزل، شیرزن ایران، شاعر ملی و نیمای غزل، با سرودن اشعار بی نظیری درباره ی جنگ، فقر، میهن، انقلاب، آزادی و حقوق برابر زن، از بزرگترین بانوان غزل سرای معاصر محسوب می شود.

وی که علاوه بر شاعری و عضویت در انجمن ادبی و شورای شعر و موسیقی، از فعالان حقوق بشر و برنده ی جوایز عدیده ای در زمینه ی حقوق زنان می باشد، همواره مسائل اجتماعی و دغدغه ی زنان کشور را در اشعار پولادین خود گنجانده و در جنبش های اعتراضی زنان نیز حضور فعال و مستمر داشته است.

شعر سیمین، به سبب سروده شدن در اوزان متفاوت و مصرع های بلند، سبک خاص خودش را دارد و به دلیل تاسی از نیما یوشیج، قالب غزل او با سروده های کلاسیک متفاوت است. از سیمین بیش از ششصد غزل به جا مانده که در مجموع بیست کتاب منتشر شده اند و از مشهورترین دفاتر شعر او می توان به جای پا، چلچراغ، مرمر، رستاخیز، خطی ز سرعت و از آتش، دشت ارژن حاوی مجموعه غزل های کولی واره، یک دریچه ی آزادی، یکی مثلا این که و افزوده ها اشاره کرد.

غزل ها و ترانه های این شاعر ارجمند پارسی به سبب غنی بودن و محتوای دلنشین بارها توسط خوانندگان بزرگ ایرانی انتخاب و تبدیل به آثار فاخری در صنعت شعر و موسیقی کشور شده اند. انتشارات نگاه، دفتر اول مجموعه اشعار بانوی بزرگ شعر و غزل کشورمان را در هزار و دویست صفحه به چاپ رسانیده و در اختیار دوست داران غزل معاصر قرار داده است.

کتاب مجموعه اشعار سیمین بهبهانی

سیمین بهبهانی
سیمین خلیلی معروف به سیمین بـِهْبَهانی (زادهٔ ۲۸ تیر ۱۳۰۶ تهران - درگذشتهٔ ۲۸ مرداد ۱۳۹۳ تهران)، نویسنده و غزل‌سرای معاصر ایرانی و از اعضای کانون نویسندگان ایران بود. سیمین بهبهانی در طول زندگی‌اش بیش از ۶۰۰ غزل سرود که در ۲۰ کتاب منتشر شده‌اند.شعرهای سیمین بهبهانی موضوعاتی هم‌چون عشق به وطن، زلزله، انقلاب، جنگ، فقر، تن‌فروشی، آزادی بیان و حقوق برابر برای زنان را در بر می‌گیرند.او به خاطر سرودن غزل فارسی در وزن‌های بی‌سابقه به «نیمای غزل» مع...
قسمت هایی از کتاب مجموعه اشعار سیمین بهبهانی (لذت متن)
(*) مطرب دوره گرد بازآمد :نغمه زد ساز نغمه پردازش/ سوز آوازه خوان دف در دست/ شد هماهنگ ناله ی سازش./ پای کوبان و دست افشان شد/ دلقک جامه سرخ چهره سیاه/ تا پشیزی ز جمع بستاند،/ از سر خویش برگرفت کلاه./ گرم شد با ادا و شوخی ی او/ سور رامشگران بازاری،/ چشمکی زد به دختری طنّاز/ خنده یی زد به شیخ دستاری./ کودکان را به سوی خویش کشید/ که: بهار است و عید می آید./ مقدمم فرخ است و فیروز است/ شادی  از من پدید می آید./ این منم، پیک نوبهار منم/ که به شادی سرود می خوانم ــ/ لیک، آهسته، نغمه اش می گفت :/ که نه از شادیم… پی نانم!…/ مطرب دوره گرد رفت و، هنوز/ نغمه یی خوش به یاد دارم از او ــ/ می دوم سوی ساز کهنه ی خویش/ که همان نغمه را برآرم از او…(*)

(*) که چی ؟ که بمانم دویست سال به ظلم و تباهی نظر کنم که هی همه روزم به شب رسد که هی همه شب را سحر کنم که هی سحر از پشت شیشه ها دهن کجی ی آفتاب را ببینم و با نفرتی غلیظ نگاه به روزی دگر کنم نبرده به لب چای تلخ را دوباره کلنجار پیچ و موج که قصه ی دیوان بلخ را دوباره مرور از خبر کنم قفس ، همه دنیا قفس ، قفس هوای گریزم به سر زند دوباره قبا را به تن کشم دوباره لچک را به سر کنم کجا ؟ به خیابان نکجا میان فساد و جمود و دود که در غم هر بود یا نبود ز دست ستم شکوه سر کنم اگر چه مرا خوانده اید باز ولی همه یاران به محنتند گذارمشان در بلای سخت که چی ؟ که نشاطی دگر کنم که چی ؟ که پزشکان خوبتان دوباره مرا چاره یی کنند خطر کنم و جامه دان به دست دوباره هوای سفر کنم بیایم و این قلب نو شود بیایم و این چشم بی غبار بیایم و در جمعتان ز شعر دوباره به پا شور و شرکنم ولی نه چنان در غبار برف فرو شده ام تا برون شوم گمان نکنم زین بلای ژرف سری به سلامت به در کنم رفیق قدیمم ، عزیز من به خواب زمستان رهام کن مگر به مدارای غفلتی روان و تن آسوده تر کنم اگر به عصب های خشک من نسیم بهاری گذر کند به رویش سبز جوانه ها بود که تنی بارور کنم (*)