با سقوط عثمانی و تشکیل جمهوری ترکیه و انتقال سلطنت از قاجار به پهلوی، شرایط سیاسی داخلی و منطقه ای و همچنین رویکرد و روش دولت های جدید به سیاست خارجی دگرگون شده بود. ضرورت برقراری مناسبات میان دو دولت جدید و تامین منافع مشترک آن دو ایجاب می کرد اساس روابط خود را بر پایه اصول جدیدی تنظیم و در عهدنامه های گذشته خود تجدید نظر کنند. چیزی که این فکر و رویه را بیشتر تقویت کرد، ناکارآمد بودن عهدنامه های پیشین بود. با سقوط عثمانی و از میان رفتن قاجار و برقراری نظام جدید در ترکیه و استقرار حکومت پهلوی در ایران، شیوه حکومت دو کشور و وضعیت اجتماعی و احتیاجات طرفین تغییر کرده بود و دیگر، عهدنامه های گذشته از عهده احتیاجات برنمی آمد. با این مقدمات، مقامات سیاسی دو کشور دیر زمانی به فکر تجدید نظر در معاهدات گذشته و عقد قراردادهای جدیدی افتاده و مذاکراتی را هم در همین زمینه انجام داده بودند. دولت ترکیه پس از لغو معاهدات سابق خود با دیگر دولت ها و پی ریزی اساس جدید در روابط خود با دولت های دیگر، در تاریخ 20 خرداد 1303/ 10 ژوئن 1924 طی یادداشتی رسما به وزارت امور خارجه ایران اطلاع می دهد با توجه به لغو عهدنامه های پیشین در کنفرانس لوزان و تغییر رژیم حکومتی، ترکیه عهدنامه های خود را با دولت ایران، ملغی تلقی می کند و حاضر است با ایران عهدنامه های جدیدی منعقد کند و گوشزد می کند که ترکیه پیشنهاد انعقاد قراردادهای جدید را ضمن یادداشت های متعددی در موارد مختلف از قبیل «تقاضای استرداد فراریان و الغای کاپیتولاسیون و غیره» اعلام کرده است. وزارت امور خارجه ایران به دلایلی تصمیمات و اقدامات ترکیه را نپذیرفت و در پاسخ به دولت ترکیه مواردی را ابراز داشت از جمله اینکه مسئله لغو قرار دادهای پیشین ترکیه با دیگر دولت ها بر اساس عهدنامه لوزان، ارتباطی به ایران ندارد؛ زیرا دولت ایران در کنفرانس مزبور شرکت نداشته و آن عهدنامه را هم امضا نکرده است.