مرد از خواب می پرد.نه تختش را به یاد می آورد و نه حتی اتاقی که در آن چشم گشوده را.از دنیایش هم هیچ خاطره ای ندارد.
دختری او را یاری می کند تا به خانه اش بازگردد و برای بهبود جراحاتش به بیمارستان برود.مرد بی آنکه متوجه باشد به گروهی شورشی وصل می شود،گروهی که انگار مرد یکی از ارکان مهم آن است.گروهی که علیه بردگی ماشین وارشان قیام کرده اند.اما اوضاع با بازداشت مرد پیچیده تر می شود.چیزی در درون مرد گم شده،شاید گم شده او زمان باشد…آنچه بر مرد می گذرد به گذشته مربوط است یا آینده…
کتاب نابودی کسی که تازه از خواب بیدار شده بود