اطاق آبی متنی منثور است که سهراب سپهری آن را در آخرین سالهای زندگی خود نوشت و پس از مرگش منتشر شد؛ بهتر است بگوییم این کتاب نوعی خود زندگینامهی ناتمام است که سه دورهی زندگی این شاعر شعر نو را را روایت میکند: کودکی، جوانی و میانسالی. سپهری نقاش هم بود و نام کتاب و همچنین تصاویر و یادداشتهایش، دنیای نقشها و رنگهای او را نیز به خواننده نشان میدهد. کتاب با قصهی رازآلود اتاقی آبی رنگ در خانهی کودکیهای سهراب سپهری آغاز میشود. در متن «اطاق آبی» شاعرانگی دنیای او را -که همراه با فلسفهورزی خاص خودش بود- اینبار در خاطرات کودکیاش میبینیم: «اطاق آبی از صمیمیت حقیقت خاک دور نبود، ما در این اطاق زندگی میکردیم. یک روز مادرم وارد اطاق آبی میشود. مار چنبر زدهای در طاقچه میبیند، میترسد، آن هم چقدر. همان روز از اطاق آبی کوچ میکنیم، به اطاقی میرویم در شمال خانه، اطاق پنجدری سفید، تا پایان در این اتاق میمانیم، و اطاق آبی تا پایان خالی میافتد.» قصهی این مار با دانش و خلاقیت سپهری به افسانهها و اساطیر هند و یونان پیوند میخورد. در بخش بعدی کتاب، سپهری نوجوانی را میبینیم که در چارچوب کسل و خستهکنندهی نظام درس و مدرسه گرفتار آمده و همانطور که در شعرهایش همواره طبیعت بکر را طلب میکند در اینجا هم دلتنگ آن است و از طبیعتی که هرکس مجبور است در کتاب جغرافیا جزییاتاش را بیاموزد، دلگیر میشود. در بخش پایانی کتاب ضمن شرح خاطرهی دیدار با هنرمندی خارجی، سپهری به مقایسه و بررسی هنر در شرق و غرب عالم میپردازد و از این طریق قسمتی از تاریخ هنر ایران را نیز مرور میکند.
کتاب اطاق آبی