ای عشق من وقتی غایبانه به خاطرم گذر می کنی اشتیاقم به تو دوچندان می شود سنگ ریزه های پشیمانی، هوای گام های تو می کنند همراه آه های حسرت آلود درد اشتیاق بیدارم می کند و به سوی تو روانه ام مانند قطار شبانه پنجره های خاطرات به لرزه درمی آیند و شیشه های شکستۀ عشق زیر گام های سکوت تو دچار لکنت زبان می شوند مرا جمع نکن از لخته های خونم بر بهار دستانت هراسانم.