کتاب قمار عاشقانه

Romantic gambling
کد کتاب : 5800
شابک : 978-0050158968
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 328
سال انتشار شمسی : 1393
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 21
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب قمار عاشقانه اثر عبدالکریم سروش

کتاب «قمار عاشقانه» به شرح زندگانی و سلوک معنوی و عاشقانه بحث برانگیز مولانا می پردازد. این کتاب توسط عبدالکریم سروش به نگارش در آمده و نشر "صراط" نیز آن را منتشر کرده است. سروش با دیدگاه انتقادی و تحلیل گرانه خود سعی کرده است در این کتاب زندگی مولانا و مراتب معرفتی که او در زندگانی خود سپری کرده است را در مقابل خوانندگان این کتاب تشریح کند. آن چنان که نویسنده «زاهد با ترس» و «سجاده نشین باوقار» و «شیخ زیرک» و «مرده گریان» و «شمع جمع منبلان» قصه را پس از «طلوع شمس عشق» در «افق اقبالش»، «زنده ای خندان»، «عاشقی پران»، «یوسفی یوسف زاینده» و «آفتابی بی سایه» وصف می کند و او را به توصیف خود مولانا قمارباز عاشق می خواند.

مخاطب در این کتاب علاوه بر اینکه با زندگی مولانا از منظری تازه آشنا می شود، درگیر مسائل معرفت شناختی نیز خواهد شد که این خود بر اهمیت این کتاب می افزاید. عملا چگونه می توان اشعار مولانا را به شکلی قرائت کرد که امروز همچنان بار معرفتی آن حفظ شود و تازگی خود را از دست ندهد. عبدالکریم سروش سعی کرده است در این پژوهش تا حدی به این سوال پاسخ دهد.

کتاب قمار عاشقانه

عبدالکریم سروش
عبدالکریم سروش (در شناسنامه: حسین حاج فرج‌الله دبّاغ؛ زادهٔ ۲۵ آذر ۱۳۲۴ خورشیدی در تهران)، فیلسوف، نواندیش دینی، نظریه‌پرداز، متکلم، مدرس دانشگاه، مولوی‌شناس، شاعر و مترجم ایرانی است. سروش پژوهشگر برجستهٔ فراخوانده در کتابخانهٔ مرکز جان کلاگ (John W. Kluge Center) و استاد مهمان در دانشگاه‌های پرینستون، ییل، هاروارد و آمستردام و پژوهشگر مهمان در مرکز دین، صلح و فعالیت‌های جهانی در دانشگاه جرج‌تاون بوده‌است و درس‌های اسلام‌شناسی و مولوی‌شناسی را...
قسمت هایی از کتاب قمار عاشقانه (لذت متن)
شمس با جلال الدین جز این نکرد. جامه های ژنده او را از تن بیرون آورد، (ژنده هایی که جلال الدین، مستوری و آبرو و حشمت خود را بدان ها وابسته می دید) و او را عریان رها کرد. آنگاه آن تن عریان، بی وام کردن از کسی، خود به بافتن جامه دست برد، و قبایی از اطلس بر خود پوشاند و بر ژنده های پیشین نفرین و نفرت فرستاد: تابش جان یافت دلم واشد و بشکافت دلم اطلس نو بافت دلم دشمن این ژنده شدم زهره بدم، ماه شدم چرخ دو صد تاه شدم یوسف بدم ز کنون، یوسف زاینده شدم آن جامه های ژنده چه بود؟ نام، شهرت، مریدان، سمت شیخ الاسلامی، ادعای عالم بودن، بال وپر و ساز و برگ و حشمت و ثروت، مقام افتاء، مدرس بودن،... هریک از این زنجیرها کافی بود تا شیری یا شاهینی را برای همه عمر در بند نگاه دارد. شمس به جلال الدین درس دیوانگی داد تا زنجیرها را پاره کند، ژنده ها را بدرد و به دور اندازد، تا ماه شخصیت او از پس آن ابرهای تیره، برآید و خورشیدوار، شب عالم را روز کند...