ناتان در هشت سالگی وارد تونل نورانی مرگ مغزی شد؛ برای نجات دختر بچه ای در آب دریاچه شیرجه زد و غرق شد. ایست قلبی، مرگ بالینی، و سپس بر خلاف انتظار دوباره زندگی را از سر گرفت. بیست سال بعد، ناتان یکی از وکلای مشهور نیویورک شد. او این ماجرای تلخ را فراموش کرد. حتی آخرسر با دختر دریاچه ازدواج کرد؛ مالوری، زنی که عاشقانه دوستش داشت، اما ترکش کرده بود و ناتان هنوز مثل روزهای اول دلتنگش می شد. ناتان نمی دانست کسانی که از دنیا بر می گردند، دیگر مثل سابق نیستند. امروز که او فردی موفق، مشهور و ثروت مند است زمانش فرا رسیده که بداند چرا به این دنیا برگشته است...
کتاب و بعد