کتاب تهران تارین

Tehran Tarin
(ادبیات گمانه زن)
کد کتاب : 61467
شابک : 978-6002916068
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 152
سال انتشار شمسی : 1400
سال انتشار میلادی : 2021
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب تهران تارین اثر بهزاد قدیمی

کتاب جدید بهزاد قدیم شامل سه داستان، چهار جفت کفش چهارگوشه، نفحات مرگ و رهایی ببرینه است. هر سه داستان فضا و تنش بسیار خوبی دارند و با وجود همه اتفاقات تلخ، خونین و عجیب، خواننده را مجبور به ادامه خواندن می کنند. رهایی ببرینه قاعده است (در عین حال بهترین داستان این مجموعه محسوب می شود) اما لحظه ای که نام و ژانر تهران ترین (ترسناک) را به یاد می آوریم، دیگر نمی توان آن را مشکل ساز نامید. قلبمان که از وجود مجهول و ندانستن مجهول از ارکان وحشت است.
بهزاد پیر آشکارا در مقایسه با دو کتاب قبلی خود رشد کرده است، هم از نظر نثر که دیگر به سنگینی دستگاه هیولاساز نیست و هم از نظر شکل رشد شخصیت در مقایسه با شوم نامه تبر نقره ای که وحشت از موقعیت در نظر گرفته نمی شود. در ظاهر یک داستان ترسناک به موضوعات عمیق تری در دنیای واقعی اشاره می کند و دوباره این سوال را در ذهن ایجاد می کند که هیولا بودن به چه چیزی بستگی دارد؟ به اینکه 8 پا داشته باشیم ؟ آیا این موجود انسان نیست؟ آیا او عمر طولانی داشته است؟ آیا انسان ها هیولاهای واقعی نیستند؟ هیولاهایی مانند برازجانی، حسین قاتل کوسه یا افرادی که در دنیای خودمان زندگی می کنند (افرادی مانند سوتومو میازاکی، قاتل فرشته های کوچک).

کتاب تهران تارین

بهزاد قدیمی
بهزاد قدیمی متولد سال 1362، نویسنده و مترجم و محقق ادبیات ژانری و گمانه‌زن است.وی پیش از این به عنوان نویسنده برتر ادبیات گمانه‌زن سال ۱۳۸۹ از طرف مسابقه داستان‌نویسی گمانه‌زن برگزیده شده است.داستان‌های قدیمی معمولا با نثری سنگین و آهنگین روایت می‌شوند و آثار او را تا حدی می‌توان تحت تاثیر داستان‌های وحشت کیهانی اچ.پی.لاوکرفت طبقه‌بندی کرد.
قسمت هایی از کتاب تهران تارین (لذت متن)
«آقای شهرستانی آخر هفته مهمون شماست؟» «آره باید مهمونش می کردم... بهش گفتم سورپرایز اساسی دارم براش... اما دستم خالیه. » «ندارین واقعا؟ دفعه آخر که می گفتین همه چی مرتبه؟» «نه بابا... مرتب چیه؟ داغون اندر داغونه وضعیت قربان! حالا بدبختی وقتم ندارم. این حسین هم که مگه کار می کنه؟ باید حضرت آقا دو روز روی جونور کار کنه. » «حسین کوسه گش؟» آریا پقی زد زیر خنده. شامورتی هم خندید و گفت: « البته جسارته، اما من که نمی فهمم چرا این قدر وقت می گیره. ایشون می خواد نیم ساعت جونور رو بندازه تو دیگ روغن دیگه... شما هرچی رو نیم ساعت تو روغن پرفشار سرخ کنی مزه مرغ سوخاری می ده. راست می گم به خدا »