کتاب جدید بهزاد قدیم شامل سه داستان، چهار جفت کفش چهارگوشه، نفحات مرگ و رهایی ببرینه است. هر سه داستان فضا و تنش بسیار خوبی دارند و با وجود همه اتفاقات تلخ، خونین و عجیب، خواننده را مجبور به ادامه خواندن می کنند. رهایی ببرینه قاعده است (در عین حال بهترین داستان این مجموعه محسوب می شود) اما لحظه ای که نام و ژانر تهران ترین (ترسناک) را به یاد می آوریم، دیگر نمی توان آن را مشکل ساز نامید. قلبمان که از وجود مجهول و ندانستن مجهول از ارکان وحشت است.
بهزاد پیر آشکارا در مقایسه با دو کتاب قبلی خود رشد کرده است، هم از نظر نثر که دیگر به سنگینی دستگاه هیولاساز نیست و هم از نظر شکل رشد شخصیت در مقایسه با شوم نامه تبر نقره ای که وحشت از موقعیت در نظر گرفته نمی شود. در ظاهر یک داستان ترسناک به موضوعات عمیق تری در دنیای واقعی اشاره می کند و دوباره این سوال را در ذهن ایجاد می کند که هیولا بودن به چه چیزی بستگی دارد؟ به اینکه 8 پا داشته باشیم ؟ آیا این موجود انسان نیست؟ آیا او عمر طولانی داشته است؟ آیا انسان ها هیولاهای واقعی نیستند؟ هیولاهایی مانند برازجانی، حسین قاتل کوسه یا افرادی که در دنیای خودمان زندگی می کنند (افرادی مانند سوتومو میازاکی، قاتل فرشته های کوچک).
کتاب تهران تارین