در پشت جلد رمان «دومینانت یا مامان اون زنه رو که داره میدوئه میبینی؟» بهنقل از نویسندهاش، فرید قدمی، آمده است: «نوشتن شاید چیزی است شبیه قدمزدن. از خانهی اجارهایات در سلسبیل میزنی بیرون که روزنامهای بخری مثلا و ناگهان خود را در خیابان کریمخان میبینی. انگار بیخیال آنچه تو میخواهی، راه خودشان را رفتهاند (میروند) پاها. میخواهی زندگی کنی که سر از مرگ درمیآوری ناگهان، انگار که راه خودش را میرود مردن. میخواهی بنویسی، نوشته راه خودش را میرود. راهْ خودش راه میرود انگار. گویی نوشته پیشاپیش خیال نوشتهشدن دارد.» ایبسا بتوان همین چند سطر را گویاترین تصویری دانست که نویسنده از شیوهی نگارش رمان خود به دست داده، گرچه هیچ اشارهی مستقیم و غیرمستقیمی به آن نکرده است. «دومینانت یا مامان اون زنه رو که داره میدوئه میبینی؟» رمانی است تجربی که درست مثل عابر پشت جلدش به گوشه و کنار سرک میکشد و مدام فضاهای تازهای را درون خود بازمیآفریند. این مهمترین نکتهای است که دربارهی رمان قدمی میتوان گفت. عنوان رمان به خودی خودش حال و هوای تجربی آن را به ما منتقل میکند. همینطور است عنوانی که هریک از دوازده فصل رمان به خود میبیند: از «برلیوز، سه دقیقه و هجده ثانیه» و «کسی چیزی از این ماجرا نمیداند» و «وقتی پلیس توی جیبش سازدهنی باشد» بگیر تا «سیگار کشیدن با شکم گشنه» و «لعنت به هایدگر» و «همهاش یک مشت شر و ور بود»، همه و همه، گواه رویکرد تجربی قدمی در این رمان است و نشان میدهد فرض او ورود ناخوانده به مکانها و زمانهای پیشبینینشده و غیرمنتظره و دستانداختن همهچیز و همهکس است. همین فرض به رمان قدمی لحنی بازیگوش و مطایبهگون میدهد. «دومینانت یا مامان اون زنه رو که داره میدوئه میبینی؟» از سوی انتشارات افراز منتشر شده و در سال چاپ خود به فهرست نامزدهای نهایی جوایزی همچون مهرگان و «واو» راه یافته است.
کتاب دومینانت