"داستان سوفیا از جایی شروع می شود که زندگی هر انسانی از بدو تولد آغاز می شود. او در 24 سپتامبر 1998 به عنوان فرزند دوم ما به دنیا آمد. از اولین تماس پوستی من می دانستم که چیز بسیار خاصی را روی دستانم حمل می کنم. با این وجود، این بود. با سوفیا متفاوت بود، همانطور که تمام زندگی او قرار بود مسیر دیگری را طی کند. در واقع، من یک پسر می خواستم. اما شما چگونه می گویید؟ "مهمترین چیز سلامت است!" داستان تأثیرگذار یک رابطه خاص اینگونه آغاز می شود: سوفیا، فرزند پدر - مبتلا به سرطان خون تهاجمی: پدر تا آخرین لحظه امیدوار است، حتی بر خلاف تمام امیدها. تا زمانی که باید رها کند. او در این کتاب از فراز و نشیبهای احساسات، افرادی که کمک کردهاند، از ناامیدیها و تصادفهای شگفتانگیز میگوید. و از سوفیا، فرزند بسیار خاص که با خرد و دانش خود در دل مردم ردپایی از خود به جای می گذارد و در نهایت پدر را به امر اجتناب ناپذیر نزدیک می کند.
کتاب سوفیا