داستان از زبان دختری روایت می شود که در جوانی دل در گرو مردی زیبا و جذاب که البته او نیز عاشق به نظر می رسد می بندد، پسری که به دلیل سال ها زندگی در خارج از کشور با لهجه ای عربی صحبت می کند و از دخترک می خواهد به دلیل شرایط خانوادگی و نبودن پدر، مادر و خانواده به تنهایی به خواستگاریش برود. او که تا به حال طعم عشق را نچشیده و رویای رفتن به تهران با مرد مورد علاقه اش رهایش نمی کند تنها در انتظار پاسخی است که مادرش خواهد داد و از آن چه که انتظارش را می کشد نا آگاه است.
کتاب کنیز سفید