گذر سالیان بر آدمی، بر همهچیز آدمی، تأثیری چنان دارد که به معنای تمام کلمه میتواند معنای ازهمگسیختگی را در پی داشته باشد، به شرط آنکه خودمان را از شوخطبعی خالی کرده باشیم! اگر به اولین نامهای که در نوجوانی و یا اول جوانی به دستتان رسیده فکر کنید و آن وجد بیتکرار حاصل از خواندن کلمه به کلمهاش را به یاد بیاورید و به ناگه پرت شوید به سی سال پسازآن و آخرین نامهای که به دستتان رسیده را باز کنید و ببینید به شما گفتهاند یا باید در غربالگری سرطان روده، پروستات یا چیزی شبیه این شرکت کنید یا بیمهتان قطع میشود، تازه بدون در نظر گرفتن این موضوع که همین آزمایش میتواند با احتمالی چهار درصدی، حامل خبر سرطانتان باشد، آنوقت است که اگر به زندگیتان با همسر و یکی دو فرزند، بدون شوخطبعی لازم نگاه کنید، خیلی اوضاع بههم میریزد. کتاب «برادوی: نمایش مضحک زندگی» ماجرای مردیست که تقریبا در چنین شرایطی قرار گرفته و خوشبختانه خودش در مقام راوی چنان با جدّیت به مضحکهی زندگی معمولیاش نگاه میکند که نمیشود با لذتی وافر همراه با لبخند و تلخند، همراهیاش نکرد. «فابریس کارو» رمان ساده، کوتاه و جذابش را چنان با جزئیات اتفاقات و ماجراهای ریزودرشت زندگی در دههی پنجمش پر کرده که به حتم خوانندهاش را برای داشتن شوخطبعی لازم در آشوب بلاهتبار میانسالی آماده میکند.
کتاب برادوی: نمایش مضحک زندگی