این اثر به فلسفه و تاریخ «قربانی کردن» در ادیان و اقوام مختلف میپردازد. تصور میشود که انسانهای اولیه، از جنس خودشان برای قربانی و پیشکش به خداوند استفاده میکردند. به مرور تغییرات و تکاملی در این قربانی کردنها صورت گرفت. و با گذشت زمان انسان به جای قربانی خودش، دست به اقداماتی از قبیل قربانی حیوانات، رگ زدن، دندان کندن و تراشیدن موی سر زد. اگرچه اینطور گفته شد که قربانی کردن خود انسان دستخوش تغییراتی شده، اما هنوز هم آثاری از آن در سراسر جهان به چشم میخورد. به همین سبب متوجه میشویم که این تحولات ساده نبوده و در طول سالیان به وجود آمدهاند.
علیاصغر مصطفوی با همکاری آناهیتا مصطفوی، در کتاب اسطوره قربانی (The myth of the victim) با کاوش و تحقیق در تاریخ و تمدن هزاران سالهی تمامی قارهها از اقدامات دردناک، متوحش و خونآلود موجوداتی میگویند، که نام اشرف مخلوقات را به همراه خود دارند. بیتردید پیش از آنکه مذاهب امروزه با روشها و دستورهای دقیق و توحیدگرایانه خود بهصورت یک فرهنگ مذهبی ارائه شود، انسان دارای اعتقادات مذهبی اما بهصورت غلط بوده است. این عقاید مذهبی در آغاز، بر پایۀ برخی از آثار و مظاهر طبیعی قرار گرفته بود که مرئی بودند اما قابل لمس نبودهاند. مانند سایۀ انسان، خواب، تخیلات و تنفس. به دنبال آن اعتقاد به ارواحی رسید که سایر احساسات انسانی غیر از حس باصره میتوانستند آنها را درک نمایند. مانند آه، نسیم، باد، نجوای برگهای درختان و بانگ زمزمه آب جاری. آنگاه آدمیان نخستین عقیدهمند شدند که علاوه بر ارواح موجود در انسان، پارهای از اشیاء نیز از ارواح نیک و بد برخوردار هستند و مقدساند و نمیتوان از کنار آنها بهآسانی گذشت. از این روی بسیاری از اشیاء و ابزار زندگی، طلسمگونه گشت و مورد پرستش قرار گرفت و طولی نکشید که همان طلسمات به بتها مبدل گشت و نخستین مذاهب بتپرستی آشکار گردید.
شاید بتوانیم در جمع کنعانیان، در مراسم عبادات آنان شرکت جوییم، و اگر تحمل و توان شرکت در آن را نداشتیم، از دور نظاره گر آن گردیم. پس از آن که شاهد دل خراش ترین آداب پرستش و قربانی انسانی شدیم و مشاهده نمودیم که چگونه مادران فلسطینی، به جهت رضامندی خدای آدمی خواری چون «مولوخ» نخستین کودکان خود را به درون تنور مانند و همیشه سوزان مولوخ می اندازند، برای آن که بانک شیون و ضجه های کودک را به گوش نشنوند، به طبالان معبد، دستور نواختن طبل و شیپور می دهند و بدان مباهات نیز می کنند اگر چنانچه این گونه پرستش های جان گداز، روان ما را آشفته ساخت و دل ما را به درد آورد، در همان سرزمین و در کنار مردمان کنعان و فلسطین، بار دیگر به میان فرزندان حضرت ابراهیم «یهودیان» باز می گردیم. پیروان ابراهیم خلیل را نیز غرق در شعایری نظیر شعایر فلسطینیان و کنعان می یابیم که متأسفانه آداب و شعایر آنان را اقتباس کرده، بدان عمل می کنند. قربانی های بسیار به کار می برند، فرزندان اول و غلامان و کنیزان خود را تقدیم خدای خود (یهوه) نموده، آنان را آتش نیاز می سازند تا دود آرامش بخش آن به مشام خداوند برسد، و انواع و اقسام حیوانات را به دست کاهنان می سپارند تا در ارتفاعات، قربانی خداوند گردند. در آغاز بنای شهرها، به قربانی انسان می پردازند و پس از اتمام آن نیز این عمل تکرار می شود، این اعمال و کردار، چنان رواج یافته است که ابراهیم را وادار می سازد تا چاره ای اندیشد، تا مگر جلو قربانی های انسانی را بگیرد، به دنبال چنین اندیشه ای، پسر را به ظاهر برای قربانی به بالای کوه برده، پس از ساعتی همراه گوسفندی باز می گردد و اعلام می دارد که خداوند شما از این پس، به جای فرزندان نخستین شما، به نخست زاده احشام شما نیز راضی است و گوسفند را به جای فرزندان خود قربانی سازید. چون پیروان اغفال شده و متعصب خود را در اجرای شعایر گذشته استوار می بیند و می شنود که آنان هنوز بر این باورند که خداوند بدون خون و گوشت آدمیان قادر به ادامه زندگی نیست و باید نثار خون و گوشت بر خداوند ادامه یابد، ابتکار تازه ابراهیم از این پس آغاز می شود.