شاید بتوانیم در جمع کنعانیان، در مراسم عبادات آنان شرکت جوییم، و اگر تحمل و توان شرکت در آن را نداشتیم، از دور نظاره گر آن گردیم. پس از آن که شاهد دل خراش ترین آداب پرستش و قربانی انسانی شدیم و مشاهده نمودیم که چگونه مادران فلسطینی، به جهت رضامندی خدای آدمی خواری چون «مولوخ» نخستین کودکان خود را به درون تنور مانند و همیشه سوزان مولوخ می اندازند، برای آن که بانک شیون و ضجه های کودک را به گوش نشنوند، به طبالان معبد، دستور نواختن طبل و شیپور می دهند و بدان مباهات نیز می کنند اگر چنانچه این گونه پرستش های جان گداز، روان ما را آشفته ساخت و دل ما را به درد آورد، در همان سرزمین و در کنار مردمان کنعان و فلسطین، بار دیگر به میان فرزندان حضرت ابراهیم «یهودیان» باز می گردیم. پیروان ابراهیم خلیل را نیز غرق در شعایری نظیر شعایر فلسطینیان و کنعان می یابیم که متأسفانه آداب و شعایر آنان را اقتباس کرده، بدان عمل می کنند. قربانی های بسیار به کار می برند، فرزندان اول و غلامان و کنیزان خود را تقدیم خدای خود (یهوه) نموده، آنان را آتش نیاز می سازند تا دود آرامش بخش آن به مشام خداوند برسد، و انواع و اقسام حیوانات را به دست کاهنان می سپارند تا در ارتفاعات، قربانی خداوند گردند. در آغاز بنای شهرها، به قربانی انسان می پردازند و پس از اتمام آن نیز این عمل تکرار می شود، این اعمال و کردار، چنان رواج یافته است که ابراهیم را وادار می سازد تا چاره ای اندیشد، تا مگر جلو قربانی های انسانی را بگیرد، به دنبال چنین اندیشه ای، پسر را به ظاهر برای قربانی به بالای کوه برده، پس از ساعتی همراه گوسفندی باز می گردد و اعلام می دارد که خداوند شما از این پس، به جای فرزندان نخستین شما، به نخست زاده احشام شما نیز راضی است و گوسفند را به جای فرزندان خود قربانی سازید. چون پیروان اغفال شده و متعصب خود را در اجرای شعایر گذشته استوار می بیند و می شنود که آنان هنوز بر این باورند که خداوند بدون خون و گوشت آدمیان قادر به ادامه زندگی نیست و باید نثار خون و گوشت بر خداوند ادامه یابد، ابتکار تازه ابراهیم از این پس آغاز می شود.