- در زمینه های خاصی که شواهد تجربی فراوان در دسترس است، پیش بینی کوتاه مدت نسبتا قابل اتکا و کنترل رفتار جامعه می تواند ممکن باشد. برای نمونه اقتصاددانان قادرند برخی از اثرات آنی افزایش یا کاهش نرخ بهره بر یک جامعه مدرن صنعتی را پیش بینی کنند. از این رو با بالا یا پایین بردن نرخ ها می شود سطح متغیرهایی مانند تورم و بیکاری را دستکاری کرد. پیش بینی نتایج غیرمستقیم چنین کاری دشوارتر است، و پیش بینی نتایج دستکاری های مالی پیچیده تر تقریبا از حدس و گمان فراتر نمی رود. به همین دلیل است که سیاست های اقتصادی دولت ایالات متحده این قدر محل بحث و جدل اند: هیچ کس با اطمینان نمی داند نتایج حقیقی این سیاست ها چه خواهند بود. خارج از زمینه هایی که شواهد تجربی در آن ها فراوان اند، یا هنگامی که نتایج بلندمدت مدنظرند، پیش بینی موفقیت آمیز - و به تبع آن مدیریت موفق توسعه یک جامعه - بسیار دشوارتر است. در حقیقت شکست این جا پدیده ای رایج و طبیعی است. طی نیمه اول سده دوم پیش از میلاد مسیح، قوانین مالی خاصی که برای جلوگیری از ولخرجی های زیاده از حد وضع شده بودند در جامعه رم به اجرا درآمدند. هدف این قوانین متوقف کردن روند انحطاط خزنده جامعه بود. همان طور که انتظار می رفت، این قوانین از رسیدن به اهداف مدنظر عاجز ماندند و انحطاط جامعه رم بی هیچ توقفی ادامه یافت. با فرارسیدن قرن اول پیش از میلاد، صحنه سیاست در رم بی ثبات شده بود. «لوسیوس کورنلیوس سولا» با همراهی سربازان تحت امرش شهر را تحت تسلط خود درآورد، مخالفان سیاسی اش را کشتار کرد و یک برنامه گسترده اصلاحات را برای ثبات بخشیدن دوباره به دولت پی گرفت. اما دخالت سولا تنها وضع را بدتر کرد، چون عمده «پاسداران دولت قانونمند» در حرکت سیاسی او کشته شده بودند و حال جایشان در سنا توسط مردان بی مایه ای اشغال شده بود که «سنت زندگی شان در تضاد با حس مسئولیت و پایبندی به ارائه خدمات عمومی بود که پیش تر روح اشرافیت رمی را شکل می داد»، ازاین رو بی ثباتی در نظام سیاسی رم ادامه یافت و در نیمه اول قرن منتهی به میلاد مسیح نظام سنتی جمهوری روم به شکل مطلق منسوخ و بی معنی شده بود.