داستان واقعی ولفگانگ لوتز که توسط مدیرش به جاسوس شامپاین ملقب شده است. داستان او شباهت قابل توجهی به داستان الی کوهن دارد که توسط ساشا بارون کوهن در فیلم جاسوس نتفلیکس به تصویر کشیده شده است. ولفگانگ لوتز به عنوان یک مامور ارشد اسرائیلی که در مصر فعالیت میکرد، زندگی جذاب و عجیب یک جیمز باند را سپری کرد. او با اقتباس از پوشش یک اسبپرور ثروتمند آلمانی، در بالاترین و درخشانترین محافل جامعه مصر، دوست ارزشمند و معتمد ژنرالها، وزرای کابینه، و افسران ارشد اطلاعاتی قرار گرفت. مستعمره آلمان قاهره که متقاعد شده بود او یک افسر سابق اس اس بود که از جنایات جنگی خود پنهان شده بود، به ویژه از لوتز خوش تیپ و همسرش والترود استقبال کرد و از کارشناسان نظامی آلمانی بود که سپس به مصریان مشاوره دادند که لوتز به مسائل سیاسی و نظامی حیاتی پی برد. اسراری (از جمله جزئیات نصب موشک) که او به مدت نزدیک به 5 سال به طور منظم برای اسرائیل پخش می کرد. لوتز و همسرش که به طور ناگهانی در سال 1965 دستگیر شدند، به مرکز یک دادگاه نمایشی عمومی پر شور تبدیل شدند که در آن بسیاری از شخصیت های برجسته شرکت داشتند. او توسط موساد که BND (سازمان اطلاعات خارجی آلمان) را متقاعد کرد تا به مصری ها بگوید که او یکی از آنهاست. اینجا، به قول خود لوتز، داستان درونی آن سالهای دراماتیک است – یک داستان جاسوسی باورنکردنی که اتفاقا حقیقت دارد.
کتاب یک نفر در برابر پنج هزار نفر