کتاب نگاهی از درون به جنبش چپ ایران (گفتگو با مهدی خانبابا تهرانی)

Iran Left Movement
کد کتاب : 73726
شابک : 978-9642073009
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 437
سال انتشار شمسی : 1400
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب نگاهی از درون به جنبش چپ ایران (گفتگو با مهدی خانبابا تهرانی) اثر حمید شوکت

این کتاب آخرین دفتر از گفت‌وگوهای حمید شوکت با رهبران سازمان انقلابی حزب توده ایران در خارج از کشور است. آنچه پیش از این انتشار یافته، حاصل گفت‌وگوهای او با مهدی خانبابا تهرانی، ایرج کشکولی و کورش لاشایی است. محسن رضوانی (۱۵ مرداد ۱۳۱۶) فعال سیاسی مارکسیست ایرانی، دبیر کنفدراسیون دانشجویان ایرانی خارج از کشور در دهه‌ی ۶۰ میلادی، از بنیانگذاران سازمان انقلابی حزب توده ایران و حزب رنجبران ایران است. وی هم‌اکنون در تورنتو کانادا زندگی می‌کند.
رضوانی از بنیانگذران سازمان انقلابی حزب توده ایران و دبیر اول حزب رنجبران ایران بود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در تهران تشکیل گردید. او از عناصر موثر انشعاب در حزب توده ایران بود و با نورالدین کیانوری و عبدالصمد کامبخش، رهبران حزب در برلین شرقی ملاقات و مذاکره نمود. رضوانی در پی ماجرای سوءقصد نافرجام به شاه در فروردین ١٣٤٣ که به دستگیری گروه نیکخواه انجامید، به خاطر رابطه‌ی نزدیکی که با نیکخواه داشت مخفی شد و مدتی در الجزایر بود و در آنجا با فریدون کشاورز، عضو سابق کمیته مرکزی حزب توده آشنا شد. او در نخستین کنگره سازمان انقلابی که در آذر ١٣٤٣ در آلبانی تشکیل گردید به عضویت در رهبری سازمان انقلابی درآمد و سپس برای فراگرفتن آموزش‌های تئوریک و نظامی به جمهوری توده‌ای چین و کوبا سفر کرد.

کتاب نگاهی از درون به جنبش چپ ایران (گفتگو با مهدی خانبابا تهرانی)

حمید شوکت
حمید شوکت متولد ۱۳۲۷ نویسنده و تاریخ‌نگار است. شوکت در سال ۱۳۲۷ در تهران متولد شد. در سال ۱۳۴۶ او به آمریکا رفت. در آمریکا در مبارزات علیه جنگ ویتنام شرکت کرد و با پیوستن به جریان چپ، عضو سازمان دانشجویان ایرانی در آمریکا و کنفدراسیون جهانی شد. در نزدیکی انقلاب سال ۱۳۵۷ او در تأسیس جبهه دمکراتیک ملی مشارکت کرد و مدتی از اعضای هیئت تحریریه آزادی، ارگان آن جبهه بود.
دسته بندی های کتاب نگاهی از درون به جنبش چپ ایران (گفتگو با مهدی خانبابا تهرانی)
قسمت هایی از کتاب نگاهی از درون به جنبش چپ ایران (گفتگو با مهدی خانبابا تهرانی) (لذت متن)
از شکنجه گرها چه چیزی در خاطرت مانده است؟ بازجوهای رکن ۲ زمانی، سیاحتگر، زیبایی، لیقوانی، عمید و سالاری بودند. زمانی، سیاحتگر و زیبایی مهم تر از سایرین بودند. سیاحتگر و زیبایی زندانیان را بیرحمانه #شکنجه می کردند. اما مغز متفکر همه ی آنها زمانی بود. آدمی شبیه به سمسارها، با سبیل هیتلری و کلاه شاپوی کهنه ای که همیشه بر سر داشت و تریاکی بود. زمانی در شهربانی کارمند دفتری بود و هم ردیف ستوان یکم که بعدها به رکن ۲ منتقل شده بود. درواقع آگاه ترین کادر اطلاعاتی آن روز ایران بود. او تمام کادرهای درجه اول #حزب_توده چون بهرامی، شرمینی و یزدی را #بازجویی می کرد. زمانی از همه چیز خبر داشت. مثلا از اینکه در مخفیگاه چه گذشته است، در خانه ی فلانی چه خبر بوده یا اینکه روابط خصوصی افراد چگونه است. در بازجویی ها سعی می کرد با بازگو کردن این مطالب اعتمادبه نفس زندانی را از او سلب کرده و اعتقاداتش را سست کند. نوعی حالت سربازجو را داشت و در میان بازجوها به «دایی» مشهور بود. خاطرم هست شبی که من و شاهرخ مسکوب را برای بازجویی به «حمام «برده بودند، سروان لیقوانی سراسیمه آمد و به عمید گفت: «آقاجان اینارو زودتر از اینجا رد کن، چاق چله اش رو گرفتیم. چاق ترینش رو، اون که قهقهه هاش از همه معروف تره. خود دایی باید بیاد.» حدس زدم حتما مرتضی یزدی را گرفته اند، چون در کتاب ۵۳ نفر، نوشته ی بزرگ علوی خوانده بودم یزدی وقتی در زندان قصر می خندید زندان می لرزید. فردای آن شب وقتی یزدی را به دستشویی می بردند از سوراخ در سلول او را دیدم. با موهای سپید و دست شکسته که به گردنش آویزان بود. «دایی» کار خودش را کرده بود.