لمونی اسنیکت تحصیلاتش را به شیوه ای نامعمول گذراند، جوانی پیچیده ای داشت و حالا هم بزرگسالی محزونی را سپری می کند. مجموعه ی سیزده جلدی «بچه های بدشانس»، «آهنگساز مرده است» و «13کلمه» از کتاب هایش هستند.
دربارهٔ لمونی اسنیکت این را باید گفت که هیچ جا نمیشود چیزی دربارهٔ او یافت بجز خود کتابها و البته سایتش که آدرسش را در آخر این مطلب مشاهده میکنید. این سایت به زبان انگلیسی نوشته شده و هیچ وبلاگ یا سایت دیگری دربارهٔ او خبری نمیدهند. تنها اخباری که طی سالهای جدید دربارهٔ او منتشر شده در کتابش مجموعه ماجراهای بچههای بدشانس در صفحات آخر یافت میشود که آنها هم چیز زیادی دربارهٔ او نشان نمیدهند.تنها چیزی هم که در آگهی ترحیم من درست بود، جمله ی آخر آن بود، چون همین امروز صبح، من در مراسم خاکسپاری خودم حضور داشتم. در کمال تعجب دیدم که جمعیت قابل توجهی برای این مراسم جمع شده اند؛ بیشترشان هم کسانی بودند که مقاله های قبلی روزنامه ی پانکتیلیو در باره ی من را باور کرده بودند و آمده بودند تا مطمئن شوند که این جنایتکار مخوف واقعا کلکش کنده شده. جمعیت خیلی آرام ایستاده بود و نفس کسی در نمی آمد، انگار که خبر مرگ خودشان را هم توی روزنامه خوانده بودند. من هم همانجا ایستاده بودم و صورتم را زیر یک چتر پنهان کرده بودم. تابوت من را به داخل اتومبیلی دراز و سیاه بردند. و تنها صدایی که شنیدم صدای تیلیک ! یک دوربین عکاسی بود.
آیا کودک شما هر روز مطالعه می کند، نه به خاطر این که مجبور است، بلکه چون خودش دوست دارد؟
داستان ها نقشی مهم و حیاتی در رشد و پیشرفت کودکان دارند. کتاب هایی که می خوانند و شخصیت هایی که از طریق ادبیات با آن ها آشنا می شوند، می توانند به دوستانشان تبدیل شوند.
کتاب گنگی بود ولی خوب بود ولی هنوز متوجه نشدم ک چرا بچهها باید سازمانی داشته باشند یا چرا سازمان به بچهها احتیاج داره
شاید به خاطر لینکه میتونن توی بچگی رو بچهها تاثیر بزارن ... و خب بخاز همینه