قسمت هایی از کتاب ما وارث تمام حواس پرتی های جهان بودیم (لذت متن)
از این جا گذشته ای
این شیشه های سرخ
خردشده در گلوی من
این انحنای ناکوک جاده
که بر آواز زمستان
باریده است
رد پای توست
از این جا گذشته ای
هزاران سال پرپر شده در آواز من
سپید
باریده بر این انحنا
اما نپوشانده است
باقی ست
چون رد پایی که جا گذاشتی
از زخم شیشه هایی که در گلوی من
باریده است