کتاب داستان سیستان

Sistan Story
(10 روز با رهبر)
کد کتاب : 7480
شابک : 9789644177064
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 304
سال انتشار شمسی : 1400
سال انتشار میلادی : 2003
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 30
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب داستان سیستان اثر رضا امیرخانی

داستان سیستان به قلم رضا امیرخانی در مورد سفری است که رهبر ایران در سال 81 به استان سیستان و بلوچستان داشته است. این سفر از آن جهت حائز اهمیت است که مدت کمی پس از شکست طالبان در افغانستان انجام شد. نویسنده در این کتاب از جزئیات این سفر نقل می کند جزئیاتی که در هیچ خبرگزاری رسمی ای منتشر نشد چرا که اخبار رسمی کشور به موضوعات و تیتر های مهم می پردازد و جایی برای جزئیات خبر وجود ندارد. به عنوان مثال در اخبار گفته می شود رهبر ایران از تپه ی نورالشهدا زاهدان بازدید کرد اما این نکته که ایشان از همه سریع تر از تمام محافظان اش توانست به بالای تپه برسد در هیچ خبرگزاری رسمی ای ذکر نمی شود. نویسنده تلاش می کند در عین حفظ واقع گرایی و مستند نگاری، این سفر 10 روزه را در چاچوبی داستانی روایت کند، عاملی که بر جذابیت آن می افزاید. نویسنده که خود یکی از کسانی بوده که رهبر را همراهی می کرده با کمک از توانایی طنز پردازی اش توانسته داستان جذابی را بنویسد. نویسنده به جنبه های دیگری هم پرداخته و صرفا وقایع نگاری نکرده است، یکی از این مسائل متفرقه پرداختن به شیعه و سنی ها است که با استناد به صحبت های رهبر ایران به بیان مواضع ایشان در این باره و ویژگی های دین اسلام که همانا دوستی و برابری است، می پردازد.

کتاب داستان سیستان

رضا امیرخانی
رضا امیرخانی (زاده ۱۳۵۲، تهران) نویسنده و منتقد ادبی ایرانی و به گفتهٔ خودش، از نویسندگان متعهد به انقلاب اسلامی ایران است. به نوشتهٔ وبگاه کلمه، او اصولگراست هرچند در کتاب نفحات نفت و سفر سیستان انتقادات منصفانه و شدیدی به حامیان اصولگرایی و مدعی ولایت مداری می‌کند.او دارای گواهی‌نامهٔ خلبانی نیز هست و در سال ۱۳۷۱، جوان‌ترین خلبان ایران لقب گرفت. او مدتی نیز رئیس هیئت مدیره انجمن قلم ایران بود.وی که خود را از نویسندگان متعهد به انقلاب و هواخواه جمهوری اسلامی می‌داند به غی...
قسمت هایی از کتاب داستان سیستان (لذت متن)
شاید یکی از به ترین صحبت های ره بر که درهیچ رسانه ای منتشر نشد، صحبت در همین جلسه بود. آقا اول صحبت تأکید می کند که «خداوند دل های ما را به هم نزدیک کرده است، الله الّف بین قلوبنا..

ز همان ابتدای انقلاب، ما نخواستیم فقط پرچم شیعه را بلند کنیم، ما پرچم اسلام را بلند کردیم تا همه دور هم جمع شوند. امروز کتاب های ضد شیعه، تحریف تاریخ شیعه، زیاد چاپ می شود، نه مثل قدیم ها و آن چاپ های بد پاکستانی. در شکل های نو و جذاب. ما هم می توانیم جواب شان را بدهیم. توانش را هم داریم. اما این کار را صلاح نمی دانیم، این کار را نمی کنیم. در جوانی که در مسجد بین مغرب و عشا منبر می رفتم، کارم این بود که معارف عمیق اسلامی را منتقل کنم. از همان زمان تأکید داشتم بر وحدت. البته خیلی ها مرا متهم می کردند به سنی گری، اما من می گفتم که فرصت جواب دادن به این ها را ندارم.

مردم دم در ایستاده اند و هیاهو می کنند و می خواهند داخل شوند، اما تیم حفاظت ممانعت می کند. آقا متوجه می شود و استکان چای را نیمه تمام روی سینی می گذارد و اشاره می کند که اهل محل داخل شوند. مردم مثل سیل می ریزند توی خانه؛ نگرانم که مبادا هجوم ببرند به سمت آقا. بچه های حفاظت به سختی سعی می کنند که آنها یکی یکی نزدیک آقا بروند.

ره بر همان قدر که ره بر تیم حفاظت است، ره بر مردم نیز هست، ره بر نیروی انتظامی، ره بر چتربازان مرز نشین، ره بر جوانان برومند،ره بر پیرمردان بی دندان، ره بر فرزندان بی کس شهدا، ره بر راننده های فرمان داری، ره بر پسران نماز جمعه، ره بر دختران خیابان، ره بر هپی برادرز، ره بر خواهران زینب، ره بر چپ، ره بر راست، ره بر استان دار، رهبر فرمان دار، ره بر بلوچ، ره بر زابل، ره بر سیستان، ره بر شیعه، ره بر سنی، ره برکرد و ترک و ترکمن، ره بر یاروها، ره بر بچه های نشر آثار،ره بر بچه های مخالف نظام...