کتاب نیم دانگ پیونگ یانگ

Travelers' writings
کد کتاب : 20505
شابک : 978-6003538566
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 344
سال انتشار شمسی : 1402
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 7
زودترین زمان ارسال : 11 اردیبهشت

معرفی کتاب نیم دانگ پیونگ یانگ اثر رضا امیرخانی

سرزمینی مرموز که رازهای سرپوشیده بسیاری دارد. راز هایی که حکومتش مانع از فاش شدن آن می شود. هر چند وقت یک بار یکی از این راز ها در قالب خبر به بیرون درز می کند، اخباری که تعجب و حیرت به بار می آورد و خواننده را مشتاق دانستن بیشتر درباره ی این سرزمین عجیب و غریب می کند. این سرزمین کره ی شمالی است. "نیم دانگ پیونگ یانگ" نوشته ی رضا امیر خانی، سعی می کند نوری بر این پرسش های تاریک بیفکند و اخباری دست اول و موثق به دست دهد. اطلاعاتی که به صورت تجربی، طی دو سفر اخیرش به پیونگ یانگ، کسب کرده است. کتاب مشتمل بر سه فصل است «کیم چی»، «قاشق چی» و «چیطولی». رضا امیر خانی در خرداد سال 1397 در قالب گروهی از طرف ایران به پیونگ یانگ سفر کرد که تجربیاتش از زندگی، قوانین، و حال وهوای این شهر در فصل اول یعنی کیم چی آمده است. فصل دوم را بعد از بازگشتش به ایران نوشته و سعی کرده است این کار را با دوری از هیجانات و احساسات اولیه انجام دهد. فصل سوم نیز حاصل سفر دوم او به پیونگ یانگ بوده است و به دلیل کسب موافقت مقامات کره شمالی برای ارتباط نزدیکتر با مردم، از جزئیات بیشتری برخوردار است. «نیم دانگ پیونگ یانگ» کتابی ست جذاب و خواندنی با قلمی روان و شیوا درباره ی کشوری منزوی و گرفتار در بند تحریم های جهانی.

کتاب نیم دانگ پیونگ یانگ

رضا امیرخانی
رضا امیرخانی (زاده ۱۳۵۲، تهران) نویسنده و منتقد ادبی ایرانی و به گفتهٔ خودش، از نویسندگان متعهد به انقلاب اسلامی ایران است. به نوشتهٔ وبگاه کلمه، او اصولگراست هرچند در کتاب نفحات نفت و سفر سیستان انتقادات منصفانه و شدیدی به حامیان اصولگرایی و مدعی ولایت مداری می‌کند.او دارای گواهی‌نامهٔ خلبانی نیز هست و در سال ۱۳۷۱، جوان‌ترین خلبان ایران لقب گرفت. او مدتی نیز رئیس هیئت مدیره انجمن قلم ایران بود.وی که خود را از نویسندگان متعهد به انقلاب و هواخواه جمهوری اسلامی می‌داند به غی...
قسمت هایی از کتاب نیم دانگ پیونگ یانگ (لذت متن)
خشکم می زند! - آقای نویسنده! تقریبا این آمادگی را داشتم که درجایی به هویت واقعیم کسی اشاره کند. این خیلی طبیعی بود و احتمالا با یک جست وجوی ساده همه چیز لو می رفت؛ اما در این دیدار آخر و در این سطح اصلا انتظار نداشتم… دوباره با صدایی از ته گلو می گوید: - آقای نویسنده! درست بنویس! می خندم. هنوز دستم را رها نکرده است. می گویم: - تلاش می کنم صادق باشم. تحریم از مبادله ی کالا و ارز جلوگیری می کند. نمی گذارد کالا و ارز شما در کشور دیگری راه پیدا کند… اما تحریم به جز کالا و ارز شما، جلو حرکت حرف شما را هم می گیرد… دوباره دستم را می گیرد و فشار می دهد و با خوش حالی تائید می کند. بیش تر صدایی می شنوم از داخل حنجره اش که نشان رضایت است. حالا وقتش است که در کوتاه ترین زمان حرفم را بزنم. می گویم: - در تحریم کالا و ارز مقصر امپریالیسم است، اما مقصر اصلی تحریم حرف شما، امپریالیسم نیست، خودتان هستید!