یه چیزی فراتر از فوقالعادهست.
باسلام وعرض ادب خدمت حردو عزیز امیدوارم قبول درگاه حق باشد کتاب کریسکان متالعه کردم خیلی لذت بردم ولی چون خودم مدتی دربانه وسردشت خدمت کردم با بعضی اتفاقات محم ان زمان سردشت آشنا شدم درسال ۶۲ اتفاق نادری درسردشت مشاهده کردم که ازدیدکس پنهان نبود هواپیماهای عراق شهر سردشت رابم باران کرده ویک بمب عمل نکرده برروی سقف منزل یک سردشتی رادیدم که جند روزی محلی شده بود برای بازدید مردم اشارای به ان نشده
این کتاب برا من جذاب بود چون خیلی ندونسته داشتم از غرب کشور. خاطرات به شدت خلاصه ان. از اتفاقات و وقایع خیلی سریع رد شده نویسنده وحتی بعضی جاها حدس زدن سالها و ماهها توی گذر کتاب سخته که اینا به نظرم باید کار نویسنده باشه که نظم و انسجام بهتری به متن میداد. اما اینا چیزی از حذابیت کتاب کم نمیکنه. سعید و همسرش سعدا سالهای خیلی سختی رو پشت سر میذارن و ما گوشه ای از سختی هاشونو توی این کتاب میخونیم. گوشه ای از سختی هایی که مردم کرد کشیده ان. کتاب خوشخوانیه که سریع پیش میره پس بخونین تا بیشتر بدونین شرایط غرب کشور از قبل انقلاب تا سالهای بعد جنگ چگونه بوده.