داستانی جذاب و غم انگیز درباره پیوندهای انسانی.
داستانی مسحورکننده درباره عشق و جنگ، سه نسل، و سه رویداد تاریخی دگرگون کننده.
بلندپروازانه. گواهی بر مهارت های «شمسی».
خانواده خودش داشت از هم می پاشید. شاید به این خاطر که مادر نتوانسته بود اجزای آن را به قدر کافی در کنار هم قرار دهد. «سجاد» چطور می توانست در میانه این تفرقه و جدایی بماند؟ چطور می توانست به تنهایی و برای خودش به زندگی ادامه دهد؟
ایستاد و این حرکت ناگهانی، برادرها را ساکت کرد. سپس گفت: «می خواهم از یک زن ژاپنی درخواست ازدواج کنم. می خواهم همسرم باشد. اگر او جواب مثبت بدهد، در دهلی نو ساکن می شویم و همه شما به خانه ما می آیید.»
اگر بزرگترین فقدان زندگی اش، فقدان رویایی بوده که خودش همیشه می دانسته فقط یک رویا است، پس او جزو خوش شانس ها است.