1. خانه
  2. /
  3. کتاب خواب کلاغ

کتاب خواب کلاغ

3.8 از 1 رأی

کتاب خواب کلاغ

هاپول و گرگ گله 3
Khab-e Kalagh
٪15
28000
23800
درباره افسانه شعبان نژاد
درباره افسانه شعبان نژاد
مي‌گويند اول ارديبهشت ماهِ سال چهل و دو در شهداد وقتي كه بلبل‌هاي خرمايي شاد از هواي بهاري، ‌لابه‌لاي شاخه‌هاي نخل اين سو و آن‌سو مي‌پريدند و آواز مي‌خواندند، صداي گريه‌هاي نازك و كشدار نوزادي كه هشتمين عضو از خانواده‌ي شعبان‌نژاد بود، به نرمي با صداي بلبل‌ها در هم آميخت. صدايش با نسيم ملايمي كه از كوير مي‌آمد و برگ‌هاي نارنج و پرتقال باغ را نوازش مي‌كرد، همراه شد.
آن نوزاد من بودم. نامم را افسانه گذاشتند و ناخودآگاه روحم را به شعر و قصه و افسانه پيوند زدند. اينگونه بخشي از آسمان آبي مال من شد. آسماني كه در خواب و بيداري به آن سفر كرده‌ام و سفر مي‌كنم.
قسمت هایی از کتاب خواب کلاغ

نه باد بود و نه بارون آفتابی بود آسمون خورشید خانم کجا بود؟ اون بالابالاها بود گله و هاپولی تو صحرا بودن مشغول بازی با علف ها بودن صحرا پر از صدای واقّ واق بود هاپول به فکر گرگ زشت و چاق بود گرگی که می دونست همون نزدیکی ست می خواد بیاد، وقتی که هاپولی نیست هاپولی رفت زیر درخت نشست و گفت ، گرگه بده ولی اگر این جا بیاد هاپول کارش رو بلده هاپول که توی فکر بود یهو صدایی شنید رو شاخه ی درخته جوجه کلاغی رو دید...

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب خواب کلاغ" ثبت می‌کند