همین که سایه سیاه شب روی آسمان "فکه" پهن شد، عبدالله گروهان نود نفره ما را پشت آخرین خاکریز به خط کرد و گفت: "برادرها توجه کنند! قبل از حرکتبه سمت "نقطه رهایی" لازم است توضیحی در مورد عملیات امشب بدهم.ببینید، منطقه ای که ما می خواهیم عملیات کنیم، شب قبل چندتا از گردان های قدر لشگر روی آن عمل کردند، ولی موفق نشدند. ما هم که الان میخواهیم عملیات کنیم فقط برحسب تکلیف است و هیچ شانسی برای زنده ماندن نداریم. نه نسبت به منطقه توجیه هستیم و نه سلاح به اندازه کافی داریم.احتمال برگشتن ماهم خیلی ضعیف است. اگر کسی بین شما هست که هنوز مسئله شهادت برایش حل نشده، می تواند با استفاده از تاریکی هوا، راهش را با ا عوض کند و همین جا بماند. اینجا امن است" بعد از این صحبت ها، عبدالله جلوتر از همه به راه افتاد و گروهان شصت نفری ماهم به دنبالش. فکه بی صبرانه انتظارمان را می کشید ...