👆👆👆👆👆 سه- دلقک به دنبال معنا کردنِ زندگی، و هویت بخشیدن به انسان است و به همین خاطر موضوعات مختلفی که یک انسان معاصر با آنها سر و کار دارد، محور نمایشهای او هستند. دلقک از عشق و غم و خشم و جنون خواهد گفت، همانطور که از زیبایی و دروغ و حسادت و خیانت میگوید. محور اصلی نمایشهای او «انسان» است و انسان، موجود مرکبی از احساسها و عواطف و بُعدهای مختلف وجودی است و به همین دلیل طیف موضوعاتی که دلقک در نمایشهایش به آنها میپردازد بسیار گسترده و متنوع است. چهار- این مجموعه داستان طیف گستردهای از مخاطبان را میتواند با خودش همراه کند. کودکان و نوجوانانِ علاقمند به ادبیات داستانی، نمایشهای دلقک را سرزمین عجایبی خواهند دید که آنها را به میهمانی نورها و رنگها میبرد، و بزرگسالانی که زندگی را با گوشت و استخوان خود درک کردهاند، از ورای رنگها و تصاویری که دلقک روی صحنه نقش میزند، معناها و محتواهای زیادی بیرون میکشند تا بیشتر با سبکِ زندگیِ ساده و آرام دلقک آشنا شوند. پنج- دلقک، «مستِ حیات» است و میخواهد در این زندگیِ سراسر رنج و اندوه، انسان بماند؛ انسانی که امیدوار است و میداند که زندگی، موهبتی تکرارنشدنی است...
پنج نکته دربارهی کتاب دلقکخانه: یک- در این «دلقکنامه»، دلقک، نقاشِ جغرافیاست تا اندیشه را به رنگ احساس درآورد و به ذهن مخاطبش سنجاق کند. همانگونه که یک نقاش، با رنگ و قلم، خیال و اندیشهاش را بر روی بوم تماشایی میکند، دلقک هم با اشیاء و لوازم صحنه، نقاشیِ سهبُعدی و زندهای به چشمهای مخاطب هدیه میکند تا جهانبینیِ منحصربهفردش را به تماشاگر نشان دهد. او بیوقفه غرق در فکر و اندیشه است تا ذرهای از رنجِ زندگی و بودن، کم کند. جان دلقک در کوچهْپسکوچههای حیات، حیران و سرگردان است تا «انسان» را معنا کند. دلقک که جوشش و سیل کلمات، زبانش را بسته است، سکوت را به حرفزدن ترجیح میدهد تا ذرهای از سخنش ناگفته باقی نماند. دلقک، عملکردن را به یاوهبافی ترجیح میدهد و در «چهل نمایش شبانه» ما را به جستجوی انسان میبرد. دو- کتاب «دلقکخانه» فرم و ساختار جدیدی در ادبیات ایران دارد و میخواهد با سادهترین کلمات به عمیقترین معناها بپردازد. راوی دلقکخانه بیش از همهچیز برای مخاطبش داستان خواهد گفت، اما در ورای این قصهها و کلمات، این معناها هستند که هدف اصلی روایتاند. «دلقکخانه» از چهل قطعهی پازل تشکیل شده تا مخاطب با چیدن آنها در کنار هم، «انسان ایدهآلِ دلقک» را جلوی چشمش ببیند. دلقک با چهل داستانک کوتاه قصد دارد قدمی بلند در شناخت خویشتن بردارد. کتاب «دلقکخانه» به چهل نمایش از دلقک روی صحنهی تماشاخانه میپردازد که همگی با یک قالب مشترک روایت میشوند. چهل نمایش شبانهی دلقک مانند هزارتویی هستند که راه خروج از آنها همان راه ورودی است. در همهی داستانهای این مجموعه، جملهی آغازین آن اپیزود در پایانِ آن هم تکرار میشود و دلقک، زبان را به مصاف خودش میبرد تا محتوا و معنای نمایشش را بیشتر ماندگار کند و به رخ مخاطب بکشد.
دلقکخانه را از دست ندهید؛ در چهل شب با دلقک؛ رنج، عصیان، عشق، سکوت و در نهایت سکون و مرگ زمان را تجربه کنید... دلقکخانه نقطهی اوج تلاقی شعر، داستان، سینما و در یک کلام نقطهی برخورد هنرهای مختلف است. فرم و محتوا در دلقکخانه چنان بهم تنیدهاند که از هم قابل تفکیک نیستند. تکتکِ کلمات مهندسی شده به روی کاغذ آمدهاند. شما با دلقک، در روی صحنه نمایشی ایماژیستی و غریب و در عین حال کاملا باورپذیر را تجربه خواهید کرد... دلقک ساده است و دشوار؛ چنان که متنش... دلقکخانه را از دست ندهید.
انجیل من...😍🤩