موری چند تیزتک میان بسته از حضیض ظلمت ممکن و مستقر نزول خویش رو به صحرا نهادند و از بهر ترتیب قوت، اتفاق را شاخی چند از نبات در حیز مشاهد ه ی ایشان آمد و در وقت صباح قطرات ژاله بر صفحات سطوح آن نشسته بود. یکی از یکی پرسید آن چیست؟ جواب داد و گفت که اصل این قطرات از زمین است، دیگری گفت از دریاست، و علی هذا در محل نزاع افتاد. موری متصوف در میان ایشان بود. گفت لحظه ای صبر کنید تا میل او از کدام جانب باشد که هر کسی را از جهت اصل خود کششی بود و بلحوق معدن و منبع خویش شوقی دارد. همه ی چیزها به سنخ خود منجذب باشد. ببینید که کلوخی را از مرکز زمین به جانب محیط اندازند، چون اصل او سفلی است و قاعده ی "کل شی یرجع الی أصله" ممهد است، به عاقبت کلوخ به زبر آید. هر چه به ظلمت محض کشد اصلش هم از آن است. در طرف نور الهیت این قضیه در حق گوهر که شیق لازم است که، توهم اتحاد حاشا، هر که روشنی جوید هم از عالم روشنایی است.
واقعا گرونه
جسارتا یه جوری قیمت گذاشتین انگار امتیاز فروش به خانواده خود شیخ قراره برسه ، پول کاغذ یا مترجم هم که ندادین ،این قیمت برای چیه؟
واقعا این قیمت برای این حجم از صفحات منو شوکه کرد😏😏😏😏
برگه ای هزار تومن ؟🤔🤔🤔تازه آ پنج هم هست