کتاب حاضر، داستانی است که با زبانی ساده و بیان جزئیات لازم نگاشته شده است. نویسنده این داستان با پرداخت مناسب شخصیتها و توصیف عمیقترین احساسات و افکار آنها و همچنین با بیان دقیق جزئیات صحنهها نگاشته تا خواننده را از ابتدا تا انتهای کتاب با خود همراه سازد.
خورشید دشنه خشم را بیرون کشیده بود و با کینه ای قدیمی، چنگالش را بر لاشه تفتیده بیابان فرود می آورد. برهوت گرگرفته و تشنه لب در تکرار سکوتی مرگبار غلت می خورد و بر تن گرمازده اش نقش سراب می زد؛ قطره آبی شاید