مغز شما میراث افرادی است که زنده مانده اند. شاید این موضوع بدیهی به نظر برسد اما اگر به چالش های بزرگ بقا که در گذشته وجود داشته اند نگاه دقیق تری بیاندازید می بینید شبیه یک معجزه است که تمام نسل های قبلی شما ژن خود را زنده نگه داشته اند. شما مغزی را به ارث برده اید که بر بقا تمرکز می کند. ممکن است چنین نظری نداشته باشید اما هنگامی که نگران دیر رسیدن به یک قرار ملاقات یا نگران خوردن غذای ناسالم هستید این مغز بقا یافتهٔ شما است که فعالیت می کند. وقتی نگران دعوت شدن به یک مهمانی هستید یا روز بدی را گذرانده اید، مغز بقا یافته خطر طرد اجتماعی را احساس می کند، خطری که برای نیاکان شما تهدیدی واقعی محسوب می شده است. وقتی از تهدیدهای مهمی همچون گرسنگی، سرماخوردگی و حیوانات درنده در امان باشید مغز به دنبال بررسی تهدیدهای احتمالی دیگر می رود. زنده ماندن راحت نیست! شما از این موضوع آگاه هستید که یک روز بد تهدیدی برای بقا نیست اما مغزی که بر مبنای فرصت های اجتماعی سازمان یافته است از خود نمونه های بیشتری از یک تهدید خلق می کند. انتخاب طبیعی، مغزی را به وجود می آورد که وقتی فرصتی برای بقای ژن خود می یابیم با ایجاد حس خوب به ما پاداش می دهد و با ایجاد حس بد به ما هشدار می دهد که فرصتی را از دست داده ایم. الزاما نباید تمایل آگاهانه ای به گستردن ژن های خود داشته باشید تا یک شکست اجتماعی کوچک سیستم هشدار طبیعی شما را راه اندازی کند.
با تشکر از نشر ارجمند، کتاب همین که به دستم رسید عطفش جدا شد! جناب مترجم هم کلی از سرکار خانم ویراستار در مقدمه قدردانی کردند در خالی که تا اینجای کتاب که من رسیدم (صفحه ۹۲) انگار کتاب اصلاً ویراستاری نشده!
من این کتاب رو خوندم کتاب بسیار خوبی هست. نویسنده در این کتاب به معرفی چهار انتقال دهندهی عصبی یعنی سروتونین، دوپامین ،اندورفین و اکسی توسین پرداخته و آثار هر کدوم از اونها رو بر مغز و به تبع در رفتار و حالات انسان مورد بررسی قرار داده. مطالب زیادی میشه از این کتاب یاد گرفت