چند قدم آمدم تا
عطر نفس های شهریور
این گس ترین حادثه ی فصل
در هوای دختری تنهاتر...
یک بغل جا ماندم تا
آغوش پاییزی ترین دلتنگی ها
تا دلخونی احساس ملس اناری...
رو به فصل عشق ریزان خزان آلود
در مبهم کوچه یادهای بی قراری
شهریور پرآشوب
سرشار کرده
از عطر تو تمامم را...
یادت را
گره می زنم گوشه ی لبخند ماه
تا گم نشوم
بین زمین و آسمان
به دست بی رحمانه ی بادهای نوبرانه...
متن کتاب