امشب دلم آرزوی تو دارد
نجواکنان و بی آرام، خویش با خدایش
می نالد و گفت و گوی تو دارد
تو آنچه در خواب بینند/پوشیده در پرده های خیال آفرینند/تو آنچه در قصه خوانند
تو آنچه بی اختیارند پیشش، خواهند و نامش ندانند
امشب دلم آرزوی تو دارد
به دیدارم بیا هر شب/
در این تنهایی تنها و تاریک خدا مانند/
دلم تنگ است/
بیا ای روشن، ای روشن تر از لبخند/
شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهی ها/
دلم تنگ است