شعر فارسی با قصیده زاده میشود و در سیری تکاملی، در گذرگاه زمان، در قالبهای گوناگون، نمود مییابد. قصیده در واقع سرچشمه قالبهای دیگر شعر فارسی است. کاروان بهراهافتاده قصیده پس از پیمایش پیچوخمهای بسیار، در قرن هفتم، به سعدی میرسد و براساس نبوغ سعدی، لونی دیگر مییابد که خاص اوست.
سعدی در قصائد مدیحهسرایی متملق و دونمایه نیست. او ممدوحین خویش را با پندواندرزهای حکیمانه تعلیم میدهد و نگاهش به هستی و انسان نگاهی معناگراست. باطن وجود انسان و سیرت اوست که از بار معنایی و ارزشی برخوردار است، به همین دلیل است که شایسته اصلاح و تعلیم و بایسته مدح و ستایش است.
آنچه سعدی را به مدیحهسرایی واداشته اندیشه مالومکنت و کسب آن نبوده. این عرصه برای او جولانگاهی است برای تبیین اندیشههای سیاسی، اجتماعی و اخلاقی که از سویی ذهن او را به خود مشغول داشته و از سوی دیگر به عنوان ناصحی اجتماعی خود را ملزم به بیان این مفاهیم میدانسته؛ از اینروست که به مبالغه و گزافهگویی نمیافتد و شعر را به خدمت قدرت درنمیآورد.
کتاب شرح قصاید فارسی و مراثی سعدی