مامانم همیشه می گه: «هیچ کدومتون اون جوری نشدین که من می خواستم.» من و داداش پیمانمو می گه. من نمی دونم چرا هنوز که هنوزه مردم بچه می آرن. به نظر من که جمعیت جهان دیگه بسه. به نظرم وقتشه آدما هم مثل دایناسورا منقرض بشن. از این حرفم چقدر خوشم اومد. خیلی حرف جالبی زدم. حرف فیلسوفی ای بود به نظرم. شاید اگه شوهر نکرده بودم، فیلسوف می شدم یا مثلا دانشمندی چیزی. فیلسوف شدن خیلی راحته. فکر کنم فیلسوفای مرد از بیکاری فیلسوف می شدن. فکر کنم اکثر اونایی که فیلسوف شده ن، از اونایی بوده ن که زنشون بیرون کار می کرده و خودشونم تو خونه می موندن و کارای خونه رو می کردن، یا اصلا کار نمی کردن. بعد زنشون از اینایی بوده که به شوهره محل نمی داده. اونا هم از روی تنهایی و از این که زنشون محلشون نمی داده، می شستن یه گوشه پیپ یا سیگار می کشیدن و فکر می کردن. بعد مریض می شدن. یه جور مرضی که آدم به همه چیز شک می کنه و هی می خواد از همه چی سر دربیاره ولی چون سر درنمی آره هی از خودش نظر می ده راجع به همه چی. بعد هم فیلسوف می شدن کم کم. ولی فیلسوفای زن اصلا ازدواج نمی کنن به نظرم. چون فیلسوف به دنیا می آن. وقتی فیلسوف به دنیا بیای دیگه نمی تونی ازدواج کنی. فکر کنم دارم زرزر می کنم. کاش منم فیلسوف به دنیا می اومدم. کاش یه چیزی می شدم.