1. خانه
  2. /
  3. کتاب سقوط از خویش

کتاب سقوط از خویش

3.4 از 1 رأی

کتاب سقوط از خویش

Fall from yourself
انتشارات: نسل نواندیش
ناموجود
57900
معرفی کتاب سقوط از خویش
رمان سقوط از خویش، عاشقانه ای لطیف، ناب و تامل برانگیز است. عاشقانه ای عجیب با تلنگرهایی محکم به بلور عواطف و احساسات انسانی. قلم نویسنده جسورانه و بی باکانه تمامی احساسات انسانی را به چالش می کشد و رابطه عمیق میان احساسات عاطفی و تمایلات جنسی را زیر ذره بین دانش و تجربه می گذارد. به نظر نمی رسد در تالیف کتاب سقوط از خویش، نویسنده خودش را درگیر چارچوب ها و اما و اگرها و شاید و بایدها کرده باشد به همین دلیل این کتاب دارای فراز و فرودهای عاطفی جذابی است که نگارش کتاب را چه از نظر محتوا و چه از نظر شیوه نگارش به اثری بدیع و درخور توجه تبدیل کرده است .
درباره مهرنوش صفایی
درباره مهرنوش صفایی
مهرنوش صفائی در مهر ماه سال 1354 در تهران به دنیا آمد. فعالیت های ادبی را از همان دوران کودکی آغاز و پس از آن در مقاطع مختلف تحصیلی در چهار چوب مسابقات شعر منطقه و استانی ادامه یافت وی که فارغ التحصیل رشته مامایی از دانشگاه شهید بهشتی است در کنار رشته تحصیلی خود به جهت علاقه شخصی خود در زمینه ادبیات فارسی مطالعه و تحقیق در این زمینه را نیز دنبال می کرد. وی بی شک یکی از زنان موفق جامعه ی امروز است. او عضو جامعه ی محققان ایران، عضو انجمن نوآوران جوان، عضو باشگاه نخبگان و توانمندان ایران و مدیر عامل شرکت ستاره ی مهر است. وی که متاهل و دارای یک فرزند است تمامی اوقات فراغت خود را صرف تالیف و تحقیق و پژوهش می کند کتابهای "عشقه" "خلوت خلود" "شام شوکران" "چراغ با هم بودن ما" "نقاشی خدا" "سایه ای بر بالین" نتیجه ی تحقیق مطالعه و تجربیات سالهای کاری او هستند.
قسمت هایی از کتاب سقوط از خویش

پشت پنجره برف می آمد؛ اما نه از آن برف هایی که در کولاک می پیچد و آدم را کلافه می کند… برف می آمد، از آن برف هایی که آدم را بدجور هوایی می کند… از آن برف هایی که آدم را وسوسه می کند دست عزیزترین کسش را در مشتش بگیرد و رد قدم هایش را کنار رد قدم های او روی دل سفید برف به یادگار بگذارد. از آن برف هایی که آدم را هوایی می کند مدام برگردد و به پشت سرش نگاه کند… از آن برف هایی که مثل یک تور سفید، روی سیاهی موی معشوق می نشیند و جلوه صورت ماهش را دوچندان می کند… برف می آمد، از آن برف هایی که عاشق بی چاره را بیچاره تر می کند. پشت پنجره برف می آمد…، اما نه آسمان تاریک بود، نه آن سالن بزرگ مجلل! اصلا همه جا چنان نورپردازی شده بود که انگار یک روز روشن است، نه یک شب زمستانی سرد. آن سوی پنجره، شب بود و سرما و برف، این سوی پنجره اما شمعدان های ده شاخه بلندی که باحرارت و نور عجیبی به سالن روشنی و گرما می بخشیدند.

نظر کاربران در مورد "کتاب سقوط از خویش"
2 نظر تا این لحظه ثبت شده است

کتاب خوبی بود ولی سرنوشت کارکترها مشخص نشد از زندگی فرامرزوپری چیزی ننوشتند که آیابچه دارشدند یانحسی پری شامل فرامرزشد یانه ورها وکامران دوباره بچه دارشدند یانه

1402/09/28 | توسطکاربر سایت
0
|

کتاب خوبی بود ولی سرنوشت فرح وفرامرز وپری ورهامشخص نشد که آیافلامرزپشیمان شد یانه

1402/07/03 | توسطباران - کاربر سایت
0
|