کتاب خلوت خلود

khalvat Kholod
رمان «خلوت خلود» نوشته ی «مهرنوش صفایی» است. این رمان، داستان زندگی دختری به نام «وحدانه» را از زبان خودش روایت می کند.
کد کتاب : 8953
شابک : 978-9644122521
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 581
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2017
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 7
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب خلوت خلود اثر مهرنوش صفایی

من فقط راوی ام راوی حقیقی که با تو می گویم/ چرا و امایش پای سرنوشت من هم مثل تو، با آن می خندم و می گریم/ من، با تو صادقم مثل احساس پاک دوست داشتن اما گذشتن
من با تو همدردم مثل عاشقانه خواستن، اما چشم بستن/ من هم مثل تو، شاکی ام از دنیا، و از سرنوشت/ اما معتقدم معتقد به خورشیدی که دوباره طلوع خواهد کرد./ خلوت خلود، داستان تمام حس های انسانیت، در قالب عشق/ باز هم عشق را به قضاوت نشسته ایم/ این بار با خلوت خلود…

کتاب خلوت خلود

مهرنوش صفایی
مهرنوش صفائی در مهر ماه سال 1354 در تهران به دنیا آمد. فعالیت های ادبی را از همان دوران کودکی آغاز و پس از آن در مقاطع مختلف تحصیلی در چهار چوب مسابقات شعر منطقه و استانی ادامه یافت وی که فارغ التحصیل رشته مامایی از دانشگاه شهید بهشتی است در کنار رشته تحصیلی خود به جهت علاقه شخصی خود در زمینه ادبیات فارسی مطالعه و تحقیق در این زمینه را نیز دنبال می کرد.وی بی شک یکی از زنان موفق جامعه ی امروز است. او عضو جامعه ی محققان ایران، عضو انجمن نوآوران جوان، عضو باشگاه نخبگان و توانمندان ایران و مدیر ع...
قسمت هایی از کتاب خلوت خلود (لذت متن)
آخر من، وحدانه نصرت بودم... دوردانه حاج نصرت الله... نصرت، و تنها وارث رستوران های زنجیره ای او. یگانه حاصل ازدواج مردی از اعیان قدیم بازار، با زنی که از معدود بازماندگان خاندان منسوخ شده قاجار بود. قصه نویس روزگار، همه چیز را برای من زیبا نوشته بود و قرار نبود چیزی تغییر کند... همه چیز بر وفق مرادم بود و فکر نمی کردم که سایه ای تعقیبم کند. من دانشجوی سال سوم دانشکده پرستاری و مامایی دانشگاه شهید بهشتی تهران بودم. یک ماشین اپل قرمز رنگ داشتم... یه حساب پس انداز مکفی... یه اتاق زیبا پر از آرزوهای دختران جوان... و یک دل پر از خیالاتی که طلایی بود اما محال نبود... من حاصل تربیت سخت و سنتی بازاری و قاجاری بودم. تربیتی که پدر و مادرم می گفتند که اگر عاقلانه از شیطنت های دخترانه نسلم در امان بمانم، برای من سعادت و عاقبت به خیری به همراه دارد... و من سعی می کردم عاقلانه در انتظار روزهای روشن تر فردا بمانم.