اندوه، درخت است ایستاده بر خود تکثیر می شود میوه می دهد و فرو می افتد نومیدی، پاییز است لکلک ها را بر می گرداند درخت ها را عریان می کند و تاج بر سر می گذارد شادی، هیچ نیست کمی خیال باریک و کمی بهارنارنج تازه امید اما صداست می خراشد و در هیاهو گم می شود