دلم برای سیمین تنگ است می فهمی
هانا عاشق تو بود
مریم برای دیدن تو به دیدنم آمد
آذر مرد همدان
آذر زیر پل باغ بهشت مرد
علی چوب در یکی از کوچه های تو تزریق کرد و مرد
همدان
همدان خوابیده پشت بیابان های لم یزرع تهران
ماه
ماه آباد من در چشم های ویس
در دست های رامین
هسّ هسّ اسبان مغول در شیارهای عفونی ات
التماس پیرزنانت به قحطی و وبا
شکوه بلند لابه