روایت دیگر درباب درگذشت کوروش از آن کتزیاس است. در خلاصه ی فوتیوس، ابتدا کوروش با سکاها به سرکردگی آمورگس می جنگد و او را اسیر می کند. اما همسر آمورگس، به نام اسپارته، با دیدن اسارت وی، در رأس سپاهی بی شمار، مرکب از سیصدهزار مرد و دویست هزار زن، به جنگ با کوروش می آید. در نبردی که درمی گیرد، کوروش شکست می خورد ؛ و بیشتر افرادش، از جمله پارمیس، برادر آمیتیس و سه تن از پسرانش به اسارت سکاها درمی آیند. بعدا مبادله ای میان اسرا درمی گیرد و آمورگس در قبال آزادی افراد مزبور، آزاد می شود. ظاهرا از این جا به بعد، این گروه از سکاها جزو متحدان کوروش درمی آیند. بعدا که کوروش به دربیس ها، به پادشاهی آمورائه، حمله می کند، دربیس ها، که سپاهی از هندیان را نیز در داخل سپاه خود داشتند، با فیل هایشان در کمین او می نشینند؛ و سواره نظام کوروش را وادار به فرار می کنند. خود کورو ش هم از اسبش فرو می افتد. ناگهان، یک هندی با زوبینش ضربه ای به ران کوروش می زند. کوروش از آن زخم به حال احتضار می افتد. سپاهیانش کوروش را، که هنوز زنده بود، برمی دارند و به اردوگاه می برند. از سوی دیگر، آمورائه، پادشاه سکاها، که پیش از آن جزو متحدان کوروش درآمده بود، با شنیدن خبر زخمی شدن کوروش، با بیست هزار سپاه سکایی به یاری سپاه پارسی آمد. در آن نبرد، شمار زیادی از پارس ها و سکاها کشته شدند. تعداد کشته شدگان پارسی، نه هزار نفر ذکر شده است. از دربیس ها هم سی هزار نفر کشته شدند؛ که از آن جمله بودند خود آمورائه و دو پسرش. اما با رسیدن یاری سکایی، نتیجه ی جنگ به نفع پارسی ها تغییر کرد و ایشان به پیروزی قاطعی رسیدند؛ و سرزمین دربیس ها تسلیم کوروش شد؛ اگرچه خودش از همان زخم درگذشت.